هزاران راه وجود درارد که هیچ جستجو کنندی ندارد جا ها که تنها در عالم خیال اند نه در زندگی واقعی هیچکس برای رسیدن به رویاهی خو از این جا ده ها عبور نکرده است
وپل های که پوسیده شده اندزیرا هیچ رهگذاری از این عبور نکرده است زیرا حال دیگر رویا ها در عالم خیال هم به وقوع نمیپیوندن این پل ها دیگر استحکام ان را ندارن که رهگذری قصد گذشتن از انرا داشته باشد
ورسیدن به قله موفقیت که رسیدن به انها هر چیز را ممکن میسازد حتا هر ناممکن را ممکن میسازد
وافتابی که غروب میکند یا با غروبش زندگی جدیدی اغاز میشود یا زندگی نا بود میشود این توازن طبعیت است که برهم نمیخورد اما غروب دلنشین وزیبا ترین لحظه زندگی دیدن غروب افتاب
ویافتن چشمه ای از زندگی جای که امی ها در ان شنا ور اند وان اینه برای دیدن خود اصلی مان میباشد نا ان شخصیت دروغینی که برای خود ساختیم ودیگران ما را با این چهره دروغی میشناسند اما حال زمان ان است که خود را بشناسیم
جای که هر چیز برای اینکه ما در ارامش زندگی کنیم دست به دست هم میدهند بدون اینکه ما بدانیم که که قبلا همه چیز برای اینکه ما مسیر سخت زندگی را سپری کنیم برای محافظت از ما اماده اند
جای که هدف رسیدن به عشق است ریسدن به عشق با تلاش ممکن است جای که تمام خوشی ها را مطلق به خود میدانی وتمام خوشی ها تنها در خانه تورا میزنند وهر جاده خوشی به خانه تو ختم میشود وراه دیگری وجود ندارد
و جای که فهمیده از عشق دروری میکنیم ودقیق میدانیم که اخر پشیمان میشویم اما تنها برای غرور بیجا رابطه ها را از بین میبریم وبن ا این کار تمام پل ها را از بین میبریم