پیراهن علم

Posted on at


.

یکی از نعمتهای بی نهایت بزرگ وگسترده خداوند  ج علم است  خداوند علم را یک وسیله برای رهایی ازظلمت جهل گردانیده است  در نزد خداوند علم و عالم از جایگاه خاصی برخوردار است زیرا که اولین آیه ی که بر پیامبرش نازل کرده بود بر پایه و اساس علم استوار بود چنان چه خداوند میفرماید:"اقرا یعنی بخوان"و منظور این آیه برای عالمیان آموختن علم و دانش استاین بهترین دلیل برای اثبات برتری علم میباشد همین علم بود که سال های متمادی انسان را از جهل رهایی داده و به تکنالوژی دست یافته است,علم مانند چشمه ی خروشان است که در مسیر حرکتش تمام چهار اطراف خود را سبز و تازه نگه میدارد.

علم مانند روح در تن است وقتی که روح نباشد تن مرده است,به طور مثال داستان زیر را بخوانید تا معنای واقعی علم را درک نمایید.

چنانچه روزی در یک خانواده ی فقیر ولی خوشبخت پدر ,مادر و دو دختر به نام های زهرا و زینب در کنار هم زنده گی میکردند ,پدر طبق معمول بیرون از خانه کار میکرد ,مادر کارهای خانه را انجام میداد ,زهرا و زینب مکتب میرفتند و در اوقات بیکاری با مادرشان کمک میکردند ,روزی از روزها زهرا مبتلا به یک مریضی شد که هزینه ی تداوی آن بسیار بلند بود و از توان پدر زهرا  نبود که پول تداوی دخترش را بپردازد ناچار دختر خود را زینب به عقد نکاح یک مرد ثروتمند در آورد و با پولی که از شوهر زینب گرفته بود توانست دختر خود,زهرا را تداوی کند بعد از مدتی زینب ازدواج کرد و بعد از ازدواج شوهر زینب اجازه ی رفتن را برای زینب نداد ,زینب بعد از شنیدن فیصله ی شوهرش مثل این بود که روح زینب گرفته شده باشد.

زیرا که عشق و امید زینب درس خواندن بودبا وجود اینکه در یک خانه ی بسیار مقبول و با لباس و زیوار آلات بسیار زیبا آراسته شده بود ولی باز هم ناراحت بود ,شوهر زینب از زینب پرسید چه شده:چرا از وقتی به این خانه امدی ناراحتی  زینب در جواب گفت نه ناراحت نیستم روز بعد شوهر زینب برایش دیبای مقبول آورد باز هم دید زینب خوش نشد بالاخره شوهرش گفت چرا تو زینب اینقدر ناراحتی آیا من برایت کدام کمی را گزاشتم اگر این لباس خوشت نیامده بگو زیباترین آن را برایت بگییرم ,زینب گفت نه من لباس قیمتی نمیخواهم ,لباسسی میخواهم که تو آن را خریده نمیتوانی  و از توان خرید تو خارج است ,شوهر زینب گفت هیچ چیزی از توان من خارج نیست بگو من برایت بگیرم ,زینب گفت من لباس علم میخواهم ,شوهرش گفت:لباس علم باز چطور لباسی است ؟زینب گفت آن لباسی است که اگر تو تمام دارایی خود را برای خریدنش بدهی باز هم خریده نمیتوانی ,و گفت لباس علم لباسی است زیباترین لباس ها نه کهنه میشود و نه از بین میرود کسی که خود را با سیم و زر مادی آراسته میسازد اگر آن سیم و زر را ار جانش بکشی زیبایی و زینت آن از بین میرود ولی لباس علم زیبایی و زینت خاصی برای هر کسی میدهد و گفت من میخواهم درس بخوانم و برای وطنم خدمت کنم و بعد شوهرش گفت:من از تو تقاضا ندارم که تو کار کنی و هیچ ضرورتی به در امد تو ندارم زینب در جوابش گفت یک زن تحصیل کرده میتواند بهترین مادر ,بهترین خانم و بهترین مشاور خانواده باشد زن تنها برای کار های خانه ساخته نشده است وزن با بهترین لباس و زیور اراسته نمیشود بلکه یک زن یک شخص با خلم و هنری که دارد آراسته و زیبا میشود در کنار کارهای خانه باید یک مشاور و همکار برای فامیل و جامعه اش باشد,بالاخره شوهر زینب پس از شنیدن سخن های زینب گپ او را قبول کرد و اجازه ی رفتن به مکتب برای زینب داد . زینب توانست به مکتب برود و ادامه ی تحصیل بدهد زینب دوباره شادی و لبخند در لب هایش جاری شد و به زنده گی خود به خوشی ادامه داد.



About the author

160