طالب ارگ نشین

Posted on at


 امروز شنیدم ژورنالیستان وخبر نگاران فریاد می زدند ،نعره سر می دادند؛ رئیس جمهورمان طالب ارگ نشین است ،چراکه او طالبان ،این قاتلان وخوناشامان مردمان را برادر خطاب می کند .


چه برادری!


برادری که در شب سال نو دهها خانه وخوانواده را بی سروسامان ساخت وغرق در خون وماتم عزادارشان نمود،برادری که رحم ندارد بر پیر ،جوان،زن وحتی کودک.کودکی که امید دارد به فردایش که بایستد در کنار پدر ومادرش وعصای دست ایشان باشد وبسازد آینده ای روشن که انتظارش را در سر دارد ورویاهایی که در ذهنش می پروراند با جشمان پاک ومعصومش به واقعیت ببیند.برادری که با منتهی حیوانیت جسم وجان هم پیکرانشان را با چنگ ودندان میدردد،بدون اینکه ذره ای قلب ایشان به درد بیفتد یا حتی تکانی بخورد؛که اینها هم انسانند! حق دارند زنده بمانند وآنطور که می خواهند امروز وفردای خویش را قلم بزنند.


ایشان که هستند ؟می پندارند نماینده ئ خداوند روی زمین هستند ؛تصمیم می گیرند،قضاوت می کنند وجزا می دهند.اگر از زندگی خود سیرند چرا وبه چه حق زندگی دیگران را سلب میکنند.با نام خدا وقران مرتکب هزار هزار جنایت میشوند و دست وروی خویش را با ریختاندن خون مظلومین سیاه میسازند.


هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا ،آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند، آنچه این نامردمان با نام قرآن می کنند.صحبت از پژمردن گل وسنبل نیست با این آتش افروزی ها بوستان زندگی مان را سوزانده وخاکسترش را به یغما می برند.سیاهی ترس وهراس از هر لحظه مردن توسط انتحار وانفجار واختطاف این ظالمان بر آسمان زندگی مان پرده افگنده است.مادر درسوگ فرزند ،فرزند در غم یتیمی وبی پناهی ،خواهر سیه پوش برادر وپدر ومادر در درد تنهایی می سوزند ومی گریند ومی نالند.هیچ قلبی نمانده که این لکه وداغ سیاه در آن رخنه نکرده باشد واندوهگینش نساخته باشد.فرزندانی که با دعائ خدا،وطن،وظیفه صبح گاهان از خانه می برآیند شامگاهان جسم پاره پاره شان را در صندوق چوبی در دامان والدین ایشان رها میسازند،با این سخن که ما کلید دروازه ئ بهشت را بدست آوردیم با سری بلند نزد سرورمان حاضر می شویم غافل از سیه رویی وشرمساری.اینان کجا وبهشت کجا!


درمقابل این همه ظلم کسی را دوست وبرادر خواندن ظلمی است بس .....


چگونه می توان این گونه ساده اندیشید وراحت گذشت وآسان فیصله کرد واز همه مهمتر نشست وکفتگو کرد .این سیاست ظالم آرام مان نمی گذارد.چه می شود اگر نان بی سیاست ،آب بی سیاست وبا دلی فارغ ازین دغدغه زندگی کنیم


       J



160