ترس تنهایی و غم

Posted on at



روزگاریست که حتی به چشم اعتباری نیست...ا
روزگاریست مانند سیاهی چشم فقط سیاهیست...ا
روزگاریست مانند پلک زدن چشم زود گذریست...ا
چشم بیانگر حقایق امروز افغانستان همان گونه بی اعتبار، سیاه و زود گذر! نمیدانم بخاطر چی سرنوشت افغانستان این گونه رقم خورده باید همیشه با درد و رنج دست و پنجه نرم کند مقصر کیست؟ کشور است یا مردم! کشور که پاک است و بی گناه به این عقیده راسخ دارم و اما مردم این را نمیگویم که مردم افغانستان بی گناه هستند یا گناه کار فقط این را میتوانم بگویم که مقصر هستند مقصر...ا
وضعیت افغانستان را با افکار تاریک و شوم خود طوری کردند که نمیتوان انسان امید وار به این باشد که با دستان پدرش یا برادرش یا یا یا کشته نمیشود حتی این را هم نمیتوان گفت: هر کی که بالای یک دختر تجاوز بکند حتما پدر و برادرش در آن لیست سیاه نیستند
وقتی یک دختر از دست ظلم و ستم خانواده اش فرار میکند و اما در وقت بازگشت دوباره به خانه مورد تجاوز گروهی اعضای خانواده اش یعنی پدر، برادر و کاکایش قرار میگیرد افکار انسان در جا فلج میشود دختر را اول از لحاظ روحی قتل عام کردند و بعد هم از لحاظ جسمی...ا
این از پدر و برادر که روزگاریست که حتی به چشم اعتباری نیست...ا یک دختر است و اما شوهر، شوهر که دیگر سالهاست اعتبارش را از دست داده از همان زمان که بینی، گوش ها و دهن زنش را برید، سرش را برید و روی سینه اش گذاشت بچه نه ماهه اش را در شکمش با خودش خفه کرد این همان آخر خط انسانیت است...ا
همه جای دنیا اگر به همه بی وفا باشند و تنها به یکی وفا دار باشند آن هم عشق شان خواهد بود ر اینجا به عشق شان وفا ندارند نه تنها وفا ندارند بلکه رحم هم ندارند همه از خودشان میگذرند تا عشق شان زندگی کند اما در اینجا از عشق شان میگذرند تا خودشان زندگی کنند، وقتی یک پسر که دعوای عاشقی داشت آن هم دیوانه وار به یک دختر و برایش به خواستگاری رفت و جواب رد گرفت از خانواده دختر، دختر را بعد از کشتن او را ریزه ریزه کرد راخل کیسه انداخت و کیسه را در درون چاه این هم از عشق...ا
الان میدانم بدبختی یعنی سرنوشتی که به افغانستان با دستان خوده مردم افغان گره خورده است بدبختی یعنی وقتی بدانی چقدر بدبختی که نتوانی کاری برای بهبود این وضعیت فعلی افغانستان بکنی
ای افغانستان ای مادر جهان ای مظلوم واقع شده در هر راستا از خودی و بیگانه واقعا از اینکه سرنوشت تو را این گونه میبینم احساس پوچی و هیچی میکنم مرا ببخش اما عهد میبندم روز به یک روز و آن روز به یک ثانیه هم برسد من و تمام فداکارانت انتقامت را از همه میگیریم انشاالله.



About the author

parisaahmadi

parisa was born in herat city she is interested sport

Subscribe 0
160