احساس دیگه مرده

Posted on at


قرن های زیادی گذشته، بین امروز تا دیروز تفاوت های زیادی است، که به میان آمده است. کتاب امروز تا دیروز خیلی فرق دارد، مغازه ها متفاوت تر شده، مکاتب جدیدتر شده، دفتر ها قشنگ تر شده، آدم ها بزرگتر شدند. بدبختانه میان تمامی این تغیر ها احساس هم مرده است
حسی باقی نمانده نه حس دوستی، نه پدری، نه مادری، نه فرزندی، نه برادری، نه خواهری، نه بزرگتری، نه کوچیکتری و بدتر از همه حس دوست داشتن
امروز هیچ حسی در کار نیست. احترام از بین رفته، دوست داشتن مرده، عشق ورزی گناه شده، شده کثافت کاری، شده سرگرمی بی خبر از اینکه عشق مقدس است
بحث در مورد لیلی و مجنون یا شیرین و فرهاد شاید بی فایده باشد، شاید قانع ساز نباشد برای باور عشق اما چرا؟



چون افسانه است و ما به چشم ندیده ایم، اما آیا یوسف و زلیخا هم دروغ است؟ آیا عشق براستی وجود ندارد و از بین رفته است؟ چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
امروز تحت نام عشق کارهای زیادی صورت میگیرد، اما باید درک کرد که این کار ها عشق نه بکله خوش گذرانی است، بدبختی و حوس پرانی است نه عشق
امروزه اصل و نسب عشق مرده چرا؟



چون از عشق استفاده نادُرست کردیم، گذاشتیم کهنه بشه، لکه دار بشه ازش حمایت نکردیم بهش توهین کردیم. و خدا کند که گریبانگیر کسی نشود
عشق چیزی که من و شما فکر میکنیم نیست، مقدس تر است
زلیخا با آنکه نابینا بود یوسف را از حس کردن بویش میتوانست پیدا کند. عشق همین است: با چشمانی بسته سراغ معشوق رفتن
از بس که امروزه عشق میان نسل های ما رواج پیدا کرده حس میکنی که عشق سرگرمی است و باید در هر گوشه و کناری با آن بازی شود
عاشقان قدیم براستی عاشق بودند و حق احترام داشتند. اما عاشقان امروز نه تنها که عاشق نیستند بلکه لکه گذار برروی نام مقدس عشق شده اند. و اگر امروز دوعاشق واقعی هم پیدا شود، مجرم شناخته میشوند، محکوم میشوند چرا؟
چون کلبه عشق خراب شده، چون بعضی از کارها عشق رو دروغ جلوه داده است



میگه: ( اگر عاشق شدن کار خدا است، چرا میگن نشو عاشق گناه است
در این عصر عجیب و غریب هیچ چیزی آشنا نیست، هیچ کاری معلوم نیست
فقط کافیست درک کینم ما هیچ حسی نداریم و احساس های ما مرده ، ما نه تنها حس دوست داشتن حتی احساس ترحم نداریم.
چرا ؟ چون ما خودخواه هستیم



About the author

160