حکایتی در باب دفاع مردان افغان از حق زنان افغان

Posted on at


چند شب پیش چند مهمان خانه آمده بودند. اکثر بسیار ادعای "حقوق زنان و برابری و  بالا بردن ظرفیت زنان" می کردند. . 


به یکی شان گفتم: چند صنف درس خواندی؟


گفت: ماستری دارم، یکی از ایران و یکی از آلمان. 


گفتم: خانمت چند چقدر سواد دارد؟


گفت: تا صنف دوازده خوانده.


گفتم: خانمت چقدر با این حرفهایی که می زنی موافق است؟


گفت: خبر ندارم، حقیقتا. 


گفتم: چه فایده دارد که خودت دو ماستری داری و خانمت هنوز بی سواد است؟


گفت: دوازده هم سواد است دیگه. 


گفتم: آن سواد را بگذار در کوزه آبش را بخورد. تو خارج زندگی کردی، ادعای پاسداری از حقوق زنان و ظرفیت سازی آنها می کنی. اما چرا زن خودت بی سواد است؟ زمینه سازی برای تحصیلات خانمت یعنی بالا بردن ظرفیت او. بگذار او درس بخواند تا آگاه شود و بداند چه حقوقی دارد. هر وقت حقوقش را صلح آمیز به او دادی، بدان که حرف هایت کارگرند. 


گفت: برو جمع کن بابا!


یکی از دوستان وسط پرید و گفت: من که زنم ماستری داره. فعال حقوق زنان هم هست خودش. 


گفتم: خانمت معمولا چه غذاهایی می پزد در خانه؟


گفت: خانم من آشپز به تمام معناست. هر غذایی که زنان دیگر بلد باشد.


گفتم: پس، زن شما هم مثل همه زنان دیگر است. حقش را با مصروف کردنش در غذا پختن و چای دم کردن برای خودت می گیری. 


گفت: برو جمع کن بابا!


یک دوست دیگر هم پرید میدان را خالی دید و جولان داد. 


گفتم: توی مبایل خانم شما چند شماره مرد ذخیره است؟


گفت: نمی دانم. 


بعد از چند لحظه فهمیدیم خانمش به جز از شماره خودش و آشنایان قومی دو سه شماره تلفن مرد بیشتر ندارد. 


این گونه بود که شب به پایان رسید و آنها از خانه مان بیرون رفتند. 



About the author

BasirBita

Film addict

Subscribe 0
160