نفس می کشم

Posted on at


نفس می کشم فقر را

در شهری که مردمانش غوطه ورند در جنگ... ننگ... تفنگ... بی هیچ انگیزه ای

کجاست لقمه نانی

کودکی است اینجا

و چشمی منتظر

و زخمی عمیق تر

نفس می کشم خاطراتم را

با قلمی بی رنگ

می نویسم از گذشته ای محو

با چشمانی تر

دور می شوم از خودم

با  تردید! می نویسم از دیگران

دور می شوم از امروز.... بی هیچ فردایی

من پر از تردیدم... من پر از ترسم

من پر از ابهامم



 

 

 

 

 

 

 



About the author

MasoomaIbrahimi-pouya

my name is masooma I was born on 22 Nov 1983 I have several years experience in media (cinema, TV, radio) I am a writer (short film, drama radio, spot, TV program and ...) Art is my second job! I graduated Kabul economy faculty and now I study business management…

Subscribe 0
160