بحث «تداوم» و «تحول» در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده یکی از چالشهای سنگین برای زعامتی خواهد بود که دوران انتقال سیاسی افغانستان را مدیریت میکند. «تداوم» به معنی حفظ ثبات نیمبند کنونی و بهبودبخشیدن آن است و «تحول» به معنای تغییر بنیادها و ساختارهایی است که افغانستان را از بنبستی که در اثر حاکمیت دوازدهسال گذشته دچارش بوده است، نجات دهد. برای حفظ ثبات، به مقداری مدارا و شکیبایی در برابر افراد و گروههایی ضرورت است که به نحوی شیرازههای سیاست و قدرت و ثروت را در دوازدهسال گذشته در دست داشته اند. اینها در جریان زمان به شبکههایی تبدیل شده اند که برخورد نابخردانه در برابر شان میتواند کشور را هرچه بیشتر در گودال بیثباتی و ناامنی فرو برد. سوال مهم این است که برای این منظور باید چه مقدار بها پرداخته شود و دامنهی بردباری و مدارا تا کجا کشیده میشود. مثلاً با آقای کرزی و تیم او باید چه تعاملی صورت گیرد که هم از مصوونیت مال و جان و آبروی خویش مطمین شوند و هم برای کارایی نظام سیاسی آینده مزاحمتی خلق نکنند؟ اگر آقای کرزی با آگاهی از نقش موثر خود در تعیین زعامت و حکومت آینده پلهی ترازو به زمین بزند و بخواهد که فلان و فلان عرصهها و یا افراد از هرگونه تغییر و تحول در امان باشند، در آن صورت راهکار عملی و واقعبینانهی مدیریت سیاسی آینده چه خواهد بود؟ به همین گونه است نیروهای سنتی دیگری همچون سیاف و محسنی و مجددی و گیلانی و دهها عنصر سنتی دیگر که بدون شک به سادگی دندان از حکومت و قدرت بر نمیدارند. براای اینکه این عناصر با مزاحمتهای خود اعصاب حکومت و زعامت سیاسی آینده را خرد کنند، باید تا چه حد کوتاه آمد؟
به همین ترتیب، تحولی که باید صورت گیرد، شامل چه موارد و عرصههایی خواهد بود؟ این تحول باید اطمینان نسبی مردم افغانستان و جامعهی بینالمللی را تأمین کند؛ در غیر آن، بیباوری مردم افغانستان و یا عدم رضایت افکار عامهی بینالمللی زعامت سیاسی آینده را به سختی زمینگیر خواهد کرد.
بنابراین، حکومت منتخبی که از دل انتخابات سال آینده بیرون میآید، با چالشهای کلانی مواجه است. این چالشها از برخورد با ناامنیها و شورشهای طالب و حزب اسلامی تا زورآزمایی قدرتمندان محلی، از جلب قناعت و اطمینان گروههای اتنیکی و مذهبی و سیاسی تا تأمین اعتماد جامعهی مدنی، از رضایت افکار عامهی بینالمللی و قدرتهای عمدهی جهانی تا حل مشکلات اقتصادی و رفع گسستهای فرهنگی و نسلی و قشری و جنسیتی و مبارزه با فساد اداری را شامل میشود.
هرگونه بیتفاوتی و یا سطحینگری در برابر این چالشها میتواند سرنوشت سیاسی افغانستان را به تباهی بکشاند. نکتهی مهم دیگر این است که زعامت سیاسی آیندهی کشور همهی این چالشها را باید با سرپنجهی تدبیر و مهارت خودش پاسخ گوید، نه اینکه باز هم گوشهی چشم جامعهی بینالمللی را انتظار داشته باشد.