با مونس درد آشنا شوید

Posted on at


ازمن نپرسید کیست از لابلای این کلمات من خواهید دانست که چه کسی بخاطر جنگ ها با درد هم خانه شده و آنچه داشته را از دست داده بی گناه در دادگاه زمان محکوم به زندان بیچاره گی و رنج شده هیچ شک نکنید درست فکر کردید این کودک افغان است که قربانی شده اطفال زیادی اند که مادر یا پدر شان را از دست داده اند

و حال به ناچار باید جواب گوی نیاز های برادر یا خواهر کوچیکتر خود باشند روز در زیر حرارت گرم خورشید باید این سو و آن سو بدوند و هر گونه کاری که باشد را انجام دهند فرق نمی کند کفش رنگ کنند حمالی کنند و یا هم شیشه موتر ها را در داخل خیا بان پاک کنند فقط و فقط کاری باشد که بتوانند از طریق آن لقمه نانی برای کسانی که چشم براهشان اند پیدا کنند بگذارید که مکتب مسجد بروند دست های کوچک معسوم شان به جای قلم با کار زحمت آشنا اند.

شب هنگامیکه خورشید جای خود را به چادر سیاه میدهد پرده ای که آنها بر رنج های کودکان ستم دیده افغان می افکند این درد دیده گان زمانی که سرخود رابر بستر سخت میگذارند فراموش میکنند که آنها کودک اند و آرزوها و آرمان ها ی دارند زیرا خسته گی دیگر برایشان توانی باقی نمی گذارد تا بلیت کشتی آرزوها را بگیرن و دریای خیالات با شادی ها و با نا خدای امید همسفر شوند

تنها آنها باید با سیاه چال غم همنشین باشند و آنها برای داشتن پدر و مادر مهربان باید همیشه اشک بریزن و یا این که دست پر مهری موهای لطیف آنها را نوزش کند باید برای آنها یک خیال باشد رفتن مکتب با آغوش ما در برای اکثر آنها خیالی بیش نیست و این گونه کودکان همه تعمه شکار چی ظالم به نام جنگ شده اند و حال داستان کودکی بیچاره را تشنوید این کودک بیچاره پدرش را از دست داده سه خواهر و برادر کوچیکتر ازخود دارد مادرشان بیمار است و نمی تواند نیازمندی های آنها را برآورده کند این کودک بیچاره روزها کفش رنگ میکند

و تا نیمه های شب از داخل جوی ها و خیابان چوب و نایلون جمع میکند تابرای سوخت چیزی داشته باشند . زیراپولی که این کودک پیدا می کند تنها نان آنها را میشود کودک بیچاره با مکتب بیگانه است اشک هم خانه اوست دست های کوچک او با خونترک تزیین شده اند روزی نیست که ازدست افرادی ظالم کوتک نخورد تنها این کودک نیست که این گونه زندگی دارد بلکه همه آن کودکانی که پدرو مادر خود را ازدست داده اند و یا یکی از این دوزنده اند شاید معیوب و یا مریض باشند .فرزند انشان این گونه زندگی دارند بیچاره قلم من با نوشتن این کلمات رنگش خشک شد و دیگر حرکت نمی کند زیرا توان نوشتن درد این کودک بی نوا را ندارد البته شاید من هم دنبال بهانه میگردم تا به یادآوری این درد ها خاتمه دهم زیرا دیگر توانی برایم باقی نماند کاش دیگر جنگ نمی بود تا این همه درد و غم نمی بود کاش کبوتر آزادی صلح برآسمان پر میکشید و به غم های تک تک کودکان افغان پایان می بخشید .



About the author

ziba-haidarey

Ziba Haidary Graduated from Computer Since Faculty of Herat University in 2012. She is One of IT Instructor at ACSC (Afghan Citadel Software Company) and also She is Manager of Deftly Design (is The Only Shining Star in the Design of Web Page.

Subscribe 0
160