امروز تو دو سال و نیم شده ای! و من همچنان مصروفم!

today you are 2 and half years old! and I am busy yet!

امروز اعتراف می کنم!

اعتراف می کنم که آن طور که باید مادر خوبی برایت نبوده ام!

today I want to say some things! I was not a good mother for you!

وقتی که هنوز به دنیا نیامده بودی .... غرق در کار بودم و هیچ گاه برایت از دنیای بیرون قصه نگفتم!

when you was not born yet, I did not tell you story about around of the word!

وقتی به دنیا آمدی دوستت داشتم! و امروز هم دوستت دارم!

اما می دانم فرصت های زیادی را از دست دادم که می توانستم به تو محبت کنم

when you was born I loved you! and today I love you too!

I know that I lost time, I could be kind with you more and more! bud I was not!

هیچ گاه با تو توپ بازی نکردم، و بایسیکلت را بر روی زمین تیله نکردم!

I did not play football with you never and did not ride bicycle with you!

امروز غمگینم!

today I am sad!

چون می توانستم شادتر باشم، بیشتر در کنارت باشم! و متاسفم که گاهی از سر خشم و ناصبوری دستانم وجودت لطیفت را آزرد! و من امروز پشیمانم!

because I could be happy and I could be with you more but  I could not! some time my hands disturbed you and today I am regret!

  کودک زیبای من! امروز وعده می کنم از این پس مهربان تر باشم با تو! زیرا تو تمام دستاورم من در زندگی ام هستی تو را بی نهایت دوست دارم

my nice son! I promise you that I will be kind with you more and more because you are my wealth in my life and you are best Gift from my nice God! and I love you very much!

این را می نویسم تا روزی بخوانی و بدانی  چقدر صادقانه اعتراف کرده ام!

I write this text that you know what I am saying now for you in future!

best regard

masoom

your mom