چرخاندند یا چرخیدیم...؟؟

Posted on at


کودکی هایمان غرق در رویاهای بزرگ شدن خورده شد.


لب هایمان را با آیه های قرآنی و ذکر خداوند پر کردند.


مغزمان را از تصاویر نورانی پیامبران بر صفحه ی تلویزیون رسامی کردند.


خط سفیدی که به انتهای نامعلومی میرسد را به ما نشان میدهند و میگویند که این راه درست است بیآنکه خود بدانند به دنبال چه هستند؟


چه میخواهند؟


آخر این خط به چه چیز ختم میشود؟


 به اطمینان میگویند صراط المستقیم . یادم میآید که این موریانه های کوچک و خودخواه  دستشان را به گریبان پر امیدمان بردند و آنها را شکافتند.


تسبیح را به زور به دستان پر خاکمان دادند. ما به فکر خاک بازیها وعروسک بازیهایمان بودیم.


 آنها به فکر بار مسولیت که چگونه ادایش کنند.


 به سجده نشستیم. ذکر هم گفتیم. تسبیح را چرخاندیم و چرخاندیم و چرخاندیم و...


چرخاندند و چرخیدیم اینقدر چرخیدیم وچرخیدیم که سرمان گیج خورد با کله خوردیم زمین


دوست داشتم با مداد سرخ چلیپایی بکشم به تمام...


 اما رنگ سرخ مداد رنگی ام  مرا یاد گل سرخ که بر روی گیسوی سیه عروسک هایم میزدم انداخت.


 دفتر نقاشیم را برداشتم آدمکی رسامی کردم. لبهایش را سرخ کردم


.....


.....


 


ما را محکوم کردند بر نیت نداشته به فکرهایمان پاکمان


به رنگ سرخ ما را محکوم کردند.


حالا آنها دارند چلیپای سرخ بر ما میکشند




About the author

AminaMonaHaidari

Mona Haidari studies Business Adminstration at American University of Afghanistan. She is also a writer for Afghan Women Writing Project. Mona loves arts like painting and music. She made two documentary movies.

Subscribe 0
160