باران...

Posted on at


باز باران با صدای دلنشینش،


می چکد بر بام خانه ام


،


خانه ام ظاهرآ زیباست،ولی،


درونش تاریک و تاریک،


میریزد قطره قطره بروی سینه دل،


کجاست دل من؟


کجاست خانه ام؟


بام من کجاست؟


بارانم چه شد؟


صدای ریز اشکانم می چکد ذره ذره،


چشمه ام گرم است آب داغ،


نوشیدمش لکن!


نسوختم،چرا؟


دل من داغ است،


پر از غم و اندوه،


گرمی آب چشمه تآثیری ندارد بر دل من،


دلم تاریک و تنگ است


،


باران!!


دیگر نبارید،


بجای آن اشک آمد،


آسمانم شد چشمانم،


خانه ام قلبم،


بامم گونه هایم،


گرمی اشک چشمانم،


از روی دل تنگ من است،


دلم تنگ است


دلم تنگ است 


تنگ


شاعر:اسما ابراهیمی


 


 



About the author

Asma_Ebrahimi

I am goolkepr of Esteqlal team I am a student of 11 classI am 16 years old

Subscribe 0
160