عروسی دختر نوجوان که با مرگ دست پنجه نرم میکرد

Posted on at


 

 

 

بنام خداوند یکتا


 

عروسی دختر نوجوان که با مرگ دست پنجه نرم میکرد :


دختر نوجوان که بعد از پایان رساندن تحصیل خود  با صدها ارزو و ارمان که  بر زندگی اینده خود داشت همرای پسر نو جوان مورد علاقه خود نامزاد شده و پس از گذشت ماه ها  روزی صحت اش خراب میشود روز به روز ضعیف ترمیشد او هم بی توجه ان روز های خود را سپری میکند بلاخره روز به روز حالت شان خراب شده میروفت زمانیکه پیش داکتر مراجه میکند پس از  گرفت ازمایش هایش متوجه میشود که مبتلا به سرطان هست و هفت روز زیادتر به ختم زندگی اش نماند اما باز هم امید خود را از دست نداده وترتیبات عروسی خود گرفت هر چند روز به روز ضعیف تر میشد اما او با تمام کوشش خود, خود را سر حال و خوش میگرفت هیچ امید خود را از دست نمیداد با خود میگفت هر چی غم و غصه بخورم درد من , من را زود تر از بین میبرد و به این نتیجه رسید بود که بهتر است این چند روز که از زندگی ام باقی مانده به خوشی و خوبی سپری کنم او دختر نوجوان چون  به ختم زندگی اش فقط یک هفته وقت مانده بود او همرای نامزادش به این نتیجه رسیدن که عروسی خود را بگیرن ان هم باشکوه او دختر نو جوان پراهن عروسی خود را که چند وقت قبل گرفته بود به علت مریضی که عاید حالش گردید بود مجبور شده که چند سایز کوچک تر کند بلااخره دختر نوجوان عروسی خود را با شان و شوکت برگزار کرد

او و دوستانش در حالیکه میدانستند برای مدت زیاد با انها بوده نمیتواند اما باز هم همه شان به بسیار خوبی و خوشی عروس زیبا را به خانه داماد بردن پس از 4 روز عروس نوجوان این دنیا را ترک کرد .

اما چیز که اینجا مهم است این است او اجازه نداد که بیماری اش در زندگی اش باعث از دست دادن امید یا ایمان اش شود او عشق را زنده نگه داشت یک پیام بود به تمام عاشق ها که عشق هیچ وقت نمیمیرد این موضوع همه گی را به این فکر وامیدارد : که زندگی را با تمام خوبی و بدی هایش پیچ و خم هایش بپزیریم.

نویسنده : موسکا

 



About the author

Mooskasadat

I am Mooska Sadat and i am gradated from Agriculture University in 2012, I like to be good writer and write about my life experiences and my learning about agriculture.

Subscribe 0
160