هنرمندان افغان

Posted on at


در نخست میخواهم در مورد هنر بگویم ، هنر چیست ؟ من فکر میکنم هنر یکی از زیبا ترین شاهکار های الهی ست .


آنچه که خداوند دارد و از آن در خلق انسان استفاده کرده و این قدرت بزرگ را در وجود بنده گان دیگرش نیز به میان آورد آن هنر که از استعداد سرچشمه میگیرد و زمانی که از چشم دیگران مشاهده میشود یک شاهکار تصور میشود.



چیزی که در هنر همیشه مورد توجه است ، تفاوت در بین چیزهای همیشگی یعنی عادی و چیزهای خاص و غیر معمول است .


اما آنچه هنر را زنده دارد اندیشه متفکرانه و متخیل یک هنرمند میباشد.


و هنرمند هم یک فرد خلاق و به میان آور شاه کار های بی نهایت زیباست او با فکری متفاوت و اندیشه ای ذره بینی در سدد خلق چیز های بسیار خوب است .


خوبی هنر در زیبا آفرینی آن است .



اما اینبار سخن از هنری والا به نام موسیقی ست ؛ آنچه همیشه مونس قلب های تنها بوده است و درد های بسیاری را مدواشده است و پیام آور مسائل بسیارسیت .


هنرموسیقی آن هنر است که هنرمند به زیبایی بسیاری آنرا توام با احساس اعدا میکند و به محض حقیقی بودن این حس گیرنده به آرامش میرسد و هنرمند نیز قلب هارا تسخیر میکند.


در کشور مانیز همه نوع هنر هست و هر نوع هنر مند اما آنچه مردم از آن بیشتر استقبال میکنند هنر موسیقی و هنر مند موسیقی ست .



هنر موسیقی افغانستان هنرستان خاصی ندارد ، اما هنر آفرینان خوبی دارد و منظورم از هنرستان محلی برای آموزش علمی یا آکادمیک این علم وسیع و زیباست زیرا هنر از آنجایی زیباست که توام با مسائل علمی و حس پاک باشد .


 


و بسیاری هم معتقداند که موسیقی بیان احساسات انسان است به وسیله اصوات. موسیقی هنری است دارای نوا و سکوت. ارائهٔ تعریف آکادمیک موسیقی موضوعی است که برای قرن‌ها مورد بحث و کشمکش صاحب نظران بوده‌است. همچنان هیچ تعریفی از موسیقی وجود ندارد که مورد قبول همهٔ اهل این هنر باشد. طبق یکی از پذیرفته‌شده‌ترین این تعاریف، موسیقی به اصواتی گفته می‌شود که آگاهانه تولید شوند.


 


در بسیاری از فرهنگ ها برای هنر موسیقی پیشینه ای تاریخی دارد و حتی موسیقی نوعی عبادت به شمار میرود .


چنانچه به تاریخ سر میزن نیز از سال های بسیاری اشاره گر راه پر پیچ و خم آنست .


(پيش از 1800ميلادي آثار موسيقي اغلب بنا به سفارش وبيشتر براي كليسا ودربارهاي اشرافي ساخته ميشدند.(چنين دربارهايي فراوان بودند.براي مثال آلمان به حدود300حاكم نشين تقسيم شده بود كه هر كدام حكومتي ويژه خود داشت.)تالارهاي اپرا وشهرها نيز نيازي دائم به موسيقي داشتند)


در پایان موسیقی قضای روح است ، این چیزسیت که نه تنها من همه میگویند .



.


 


 


 


 



About the author

160