ای که هوای من شده ای
دم زدن در تو حیات من است
ای که در گذر گاه عمر تر یافته ام
تو مرا میسازی و من ترا میسازم
تو مرا میسرایی و من ترا
تو مرا میتراشی ومن ترا میتراشم
تو مرا می نگاری و من مینگاری
من ترا بر صورت خویش میسازم و از روح خویش در تو میدمم
که همانند منی
که خلیفه ی منی
که امانت دار منی..
اما افسوس..
افسوس ! که تو در زمین نیستی تو بر روی زمین نیستی
زمین از آن ما نیست..
زمین از آن دیگران است..
بر روی این خاک هردو غریبه ایم ..
هردو بی کسیم ، هردو اسیریم..
نویسنده : صالحه رحمانی