دنیای او کلمه ای به نام ناامیدی وجود ندارد

Posted on at


امیدی در نا امیدی عبارتی که دو کلمه متضاد را با خود دارد هر کدام ان برای خود دنیایی از وازگان است یکی ادامه زندگی و دیگری خاتمه دادن به    زندگی           با قدمهای کشیده کشیده ان کودک که فکر میکردی هنوز از ان دستان کوچکش باید گرفته شود تا مبادا بیافتد و سنگهای درشت زمین نشانه ی  بیرحمی دوران زندگی را بر سر و صورت او بگذارد راه میرفت کوچه ها ودرس های زندگی او باید (الف و ب) میبود نه اینکه جمله ای به این سنگینی را بگوید که کمکم کنید مادرم مریض است وباید برای او دوا بخرم  در ان چهره ی کودکانه و معصوم اوغیرت یک قهرمان دیده میشد وقهرمانی که مرزی برای رسیدن به هدفش وجود ندارد . خط ها وکفیدگی دستانش حکایت داستان ها و رنج های بی شماری بود که فکر میکردی که هر خط ان داستانی از گذشت یک روز را میگوید در خشکی دستانشصحرایی را تصویرمیکردی که اب به ان نرسیده  زمین ان به پارچه هایی تقسیم شده


 


  پسرک اسفند فروش با ان قدم های ناتوان و ضعیف در سرمای زمستان سرمایی که نمیگذاشت کسی از کنار بخاری دور شود به خصوص ( اطفال ) و در سرک هایی که بادهای سرد زمستان  حرف را در دهان خشک میکند به این طرف و ان طرف میدوید خود را غرق در دنیای بزرگان کرده بود دنیایی که به شانه های استوار و همت بزرگی ضرورت داشت اما تصور میکردی که این شانه های کوچک برداشت سختی های زندگی را دارد بالای ذغال اسفند می انداخت و با دور دادن ا نرا تازه میکرد اما انسان ها بدون اعتنایی از مقابل او با اخرین مدل روز از عبور میکردند و با دادن پول خود را به زحمت نمی انداختند ولی ان کودک با چشمان  خود به تعقیب هر موتر میرفت و به کار خود ادامه میداد


گویی در زندگی او کلمه ای به نام نا امیدی وجود ندارد و نخواهد وجود هم داشت چرا که دوران زندگی مجبوریت را برای او بازی کودکانه ک  


درین هنگام پولیس ترافیک امد با دستان سنگین سیلی محکمی به صورت ان کودک که باید نوازش شود زد و او را به عقب تیله کردبه زمین افتاد و دور چشمان معصومش را اشک گرفت شاید خیال کودکانه ی خود را اینکه امروز پول بیشتر به دست می اورم را از او گرفتند بدون اینکه دنیای خود را کوچک احساس کند سر خود را پایین انداخت و گویی که مبارزه کردن با دنیای بی رحم را قبل از هر چیز زود تر یاد گرفته و با هزاران امید به یک مسیر بی نام دیگر شروع به حرکت کرد.


        کاش هر کس میتوانست بفهمد که با تقسیم دنیای خود میتواند چندین زندگی دیگر را نجات ده. 



About the author

hasinahamadi24

hasina hmadi one of the womensannex writer Kabul Afghanistan

Subscribe 0
160