اسم: سیاسر
هویت: ندارد: دختر یک مرد- خواهر یک مرد و در اخیر خانم یک مرد.
مقام در جامعه: نیمه یک مرد. مقام در خانه: برده پدرو برادر
سال تولد: قرن بدبختی
درجه تحصیل: دکترای خانه داری، همسر داری و طفل داری به علت زیادی علم و دانش محروم از رفتن به هر نوع مرکز تحصیلی
. جرم اصلی: زن بودن
. جرم های قبلی: رفتن به مکتب به طور پنهانی- سرکشی از مالکان اصلی خود-پدروبرادر- حضور در جامعه و در خواست حق.
شریک جرم: سیاسری به نام مادر.
جزا: از جزا های ذیل تنها مالک مجرم حق انتخاب را دارد
. الف: سنگسار شدن
ب: قطع اعضای بدن از قبیل بینی و گوش.
ث: تبادله با اشیا یا اشخاص
........... ....... ....... "
لیست ادامه دارد"
مجرم با خواندن و شنیدن این احکام ها اشک از چشمانش جاری شد.
بعض گلویش را گرفت.
دنیا به رویش تاریک شد.
و راهی به آینده بهتر نمی توانست ببیند.
مجرم خود را به آتش کشید تا باشد نامش برای همیشه در روی ورق های دادگاه گمنام بماند.
این مجرم هم مثل هزاران مجرم های دیگر از یادها رفت.
و این دوسیه هم برای همیشه و همیشه بسته و در طاقچه های چوبی گذاشته شد.
هر چند وقت گردو خاک ها را از دوسیه ها دور میکردند.
ولی هیچ کس نخواست که بداند که هر روز عین جزا را به هزاران "سایه سر"صادر میکنند.
و تمام مجرمین به یک سرنوشت دچار است.
کسی نخواست که بداند مشکل اصلی این همه دوسیه در کجاست.
چون جناب قاضی به این عقیده است که مشکل را میتوان در اؤلین جملۀ دوسیه یافت.
از من پنهان نکنید....
خودم میدانم...
مشکل این دؤسیه و هزاران دؤسیه های دیگر" زن بودن" است.
با احترام: زهرا عربزاده