به آسمـــــــان آبـــــــی مینـــــــگرم همان آسمــــــــان که میگوینـــــد جای تو آنجـاســـــــت

Posted on at


به آسمان آبی مینگرم همان آسمان که میگویند جای تو آنجاست


همان مکان ملکوتی ...



همانجایی که هرقدر طرفش مینگرم نه ابتدا دارد نه انتها...


به آسمانی که بیکران است .... بی در است و پیکر(پس خالق چه قدر بزرگ باشد!)


 


می خواهم بپالمت , پیدایت کنم و بعد یک دل سیر نگاهت کنم


ولی اینکه امکان ندارد من ِ بنده ی عاجز هرگز به چنین چیزی نخواهم رسید.... L


می خواهم به تماشایت بنشینم و جان را فدایت کنم می خواهم سر تا وجودم در تو مهو شوم



می خواهم راز هستی را در تو بنگرم


دستان نورآفرینـت را لمس کنم


می خواهم وجودت را با قــلب خویش احســاس کنم , با چشم و دلم تو را به تماشـا گیرم و با زبان دلم تمام سخن ها و رازهـــای نهفته و نگفته ام را با تو همکلام و هم سخن شوم و بعد تو بگویی و من همه ی وجودم را به تو بسپارم


می خواهم ذره ذره غرق در تو باشم


می خواهم تنها تو را داشته باشم تو که بی همتایی و لایرال      تو ... که تنهایی


تو که خدای آدم تا محمد هستی (.....)


تویی که گل زیبایی اش را از تو گرفته است


تویی که ماهی ظرافتش را از تو به ارث برده


تو که هلاج عشقش را از وجود تو برگرفته است


تو که محمد به وجودت نازت پی برده , تو که علی علمش ذره یی از علم توست


و....


 


تویی که  روح را از  خود بر ما دمیدی .....


تو آن عشقی که من  هر دم تمنایت را  دارم


**********اله ی من**********


زهرا نزهت




About the author

zahranazhat

She is living in Kabul_Afghanistan. She is studying computer programming and website design and database developing in AIT(Afghan Information Technology). She has got her diploma of English language in 2009. She really likes art such as: Painting and music.she went to art class about six month but because of her…

Subscribe 0
160