مرا از این اسارت دنیا رها کنید
از همه ای این شلوغ ها متنفرم
مرا در آن بهشت ببرید که تا حالا شنیده بودم
می خواهم ملکوتی شوم
تا هیچ حسی نداشته باشم
که این حس اینقدر مارا در ګرو خود انداخته می خواهم رها شوم
می خواهم ملکوتی شوم
تا تنها به خود فکر کنم و خوش باشم
تا منی در میان نباشد
حتا دیګر مرا انسان نګویند چون می خواهم ملکوتی شوم
پرواز کنم مثل کبوتر های عاشق که لیاقتش را دارم
بلی من لیاقتش را دارم
ملکوتی شوم تا دیګر دنبال بهانه ای برای خوش بودن نګردم
ای مردم !
مرا از این اسارت بکشید التماس می کنم
صدایم در ګلویم خفه می شود
توانی برای آواز کشیدن نیست
می خواهم ملکوتی شوم و بهشت روم
جای که من و تو نیست همه یک سان اند
وهمه به صدای ملکوتی آواز می خوانند
و به وصل شدن به او فکر می کنند
و این بار آخر با تمام وجودم، توانم می ګویم
می خواهم ملکوتی شوم
مرا از این اسارت دنیا رها کنید
Posted on at