جوانی در آرزوی خوشبختی

Posted on at


من هم جوانم ، آری جوانی چون تو ، جوانی چون شما ، جوانی که تک تک نفسهایش فریاد میزند : پروردگارا خوشبختی میخواهم ، ازین زندان جهل و ریا رهایی میخواهم . آنم که هزاران دنیا امید و آرزو در درون سینه تنگ و کوچکم پنهان دارم. قلبم لبریز از هزاران امید ، من جوانیم که روز را به شب و شب را به روز دوخته  نه سیاهی شب را مینگرم و نه سپیدی روز را، میکوشم برای فردای بهتر و زندگی روشنتر

من هم جوانم ، جوانی هدفمند و فقط برای آینده ای میکوشم که میدانم روزی خوشبختی ازآن من خواهد شد . زمزمهء لبم خوشبختی و و بی نیازی از مردم این شهر تاریک است ، دیگر نمیخواهم غافل مانده تا خنجر بُرندهء روزگار مرا قطعه قطعه کند و مردمش بر من بخندند. آرمانهایم را درون سینه ام حبس نیمکنم تا امیدی برای رسیدن به خوشبختی داشته باشم ، دیگر نمیخواهم بازیچه ای باشم در دستان روزگار و احساسم را دفن کنم

آری ، باید مردانه وار زندگی کرد ، باید هدفی داشت برای آینده ، اگر شب تاریک است و سیاه ، یک صبح زیبا و درخشنده هم بدنبال دارد . بنابراین برای رسیدن به آن روشنی تاریکی ها را عبور کرده و بطور هدفمند باید بدنبال بهترین ها باشیم تا روشنی سراسر وجودمان را فرا گیرد. من هم جوانم و در پشت درهای بسته سعادت را میجویم و میدانم روزی آنرا بدست خواهم آورد

پس ای جوان ، بیا تا با هم یکجا شده و برای آنانیکه در آرزوی لحظه ای خوشبختی هستند نیرویی انرژی زا باشیم و اشک حسرت را از گونه هایشان پاک کنیم

هر آنجا هدفی باشد بهترینها در انتظار ماست . آنگاه که میکوشیم ، بدون شک لذت آنرا نیز خواهیم چشید ، خستگی را تحمل میکنیم و به استراحتی شیرین میرسیم . باید دور ریخت آنچه ما را مایوس دارد تا روزی فریاد بزنیم : پروردگارا من هم جوانم ، جوانی خوشبخت

 

با تشکر از دوست عزیزم خانم ا.ن.د

 



About the author

Omiddorani

I graduated from English institute

Subscribe 0
160