سیاست و نا هنجاری هزاره ی سوم

Posted on at


 


 


پدیده سیاست همزاد پدیده اجتماعی میباشد که جامعه وسیاست دو واژه توام و پیوسته به هم میباشد، دردرون آن سیر ارتباطی میان افراد جامعه با یک دیگر حاصل میشود. ارتباط نیازمندانه انسان با هم نوعان خود نخستین جهش است که فرد را به سوی زندگی اجتماعی می کشاند.


حال اگر این ارتباط اجتماعی در خانواده یا گروه و یا یک قبیله با شد دولت نامیده می شود.


هر شخص که درراس دولت مسولیت مهم یک جامعه را بدوش می گیرد درحقیقت سیا ستمدارگفته می شود .


شخص سیاست مدار شیوه کاری خود را ازطریق سیاست به پیش می برد . اما سیاست امروز به مثابه یک چالش بزرگ است که نه تنها با عث فریب عوام می شود حتا به شکل وانمودمی شود که مردم در فریب بسر میبرنند و شناخت حق و باطل برای افراد جامعه دشوار بنظر میرسد این سیاست وحدت  وهمدلی ملت ها را از هم می پاشاند.


 البته نباید فراموش کرد که این گونه سیاست مداری اکثر در کشور های جهان سوم صورت میگیرد ،در کشورهای مترقی جهان افراد جامعه  سرنوشت خود را تعین میکنند و با رای دست داشته خود سیاست مدارن کارا و مدبر را انتخاب میکنند.


سیاستمداران امروزی  هزاره ی سوم بخاطر حفظ پایداری نظام خود نه تنها عادات و عنعنه های ملت را از زاویه عقل ودین مورد بررسی قرار  نمی دهند بل بخاطر ترویج نادرست آن نیز می پردازند.


 


در جامعه کنونی  اعمال ضد اخلا قی و خلاف قانون  بیشتر ازسوی سیاست مداران  صورت میگیرد و ترویج داده شده است .


چون زورگویان ستم گران ادعا می نمایند که طبیعت تحمیل گر ، ضعیف کش وقوی پرور است پس ما باید تحمیل گر و افارد جامعه ضعیف کش باشد.


نژاد پرستان ادعا دارند که طبیعت ساخته ی دست بشر  بین ما فرق گذاشته است بنا بر این مابا مبارزه از حقوق خود دفاع کنیم  .


 حقوق در جامعه یکی از معیارها ی  اساسی می باشد هیچ کس  درمورد این مسله توجه جدی نداشته است .


با نادیده گرفتن حقوق فردی در ملت های هزاره ی سوم  مشکل های زیادی رخ داده است با وجود این که احکام حقوقی از طرف دولت ها اجباران بالای افراد تحمیل  گردد تا عدالت اجتماعی تحقق یابد .


درجامعه امروزی با داشتن تمامی امکانات، حقوق ابتدایی و اساسی یک امر عینی ودر حقیقت بیان وجدانی اجتماعی است که به صورت درست آن اجرا نشده است.


با دید ژرف میتوان گفت زشت و زیبا در خارج از ذهن وجود نداردهر ۀن چه است در درون جامعه ها شکل میگیرد.


یک سخن یادم آمد  ((اگر خواهی نشوی راسو همرنگ جامعه باش))اصولا روابط اجتماعی روبنایی استند که توسط افراد آن جا ساخته میشود  و زیر بنایی همه انها روابط تولید و مناسبات اقتصادی می باشد که متاسفانه کشور های هزاره سوم از نگاه اقتصادی با مشکل ها روبرو است که این خود بر ناملایمات جامعه می افزاید.


 در روابط اجتماعی مصدر ((بایدها )) و(( نباید ها))  واقع نشود بل ضرور است این روابط و اوضاع بر اساس ارزش های مستقل اخلاقی در جامعه ها نهادینه و ارزیابی شود تا خوب های انتخاب و بدی ها طرد شود .


وحتی با طرد آنها از مبارزه پیگیر در بین ملت ها  دریغ نشود تا زندگی مرفع را داشته و سیاست مداران مفسد را کنار زده و سیاست مدارن ی را برای پیشرفت ملت خود انتخاب کنند.   


 


 



About the author

160