میشه

Posted on at



باد میوزد و من گیسوانم را از پنجره رها میکنم . میگذارم سوار بر اسب خیال به روی بندهای تنهایی نیلوفر ِ سمیرا ِ لیلا ِ گلثوم ِ مدونا ِ کبری ِ شیلا  بنشیند و سرش را از شانه های بی خیالی اویزان کند . 


تاب بخورد ِ تاب ِ تاب ِ تاب 


از بس که دلم گرفته است خیالم عقده ای شده و میخواهد تمام رسم های روزگار را در چرخ بیندازد و با چند قطعه دمبه گوسفند کمی این رسم های خشک را چرب تر و نرم کند تا انعطاف ان سینه های نورس را زخم نیندازد . 


میشود کنار این بید مجنون گوشه حیاط نشست و به دشت ها سفر کرد . اواز کند و روی سن تعظیم کرد و دست گل های ارغوانی را به اغوش کشید و بعد عکس یادگاری گرفت  . 


میشود کنار همین درخت سرو نشست و قصه دختران به معشوق نرسیده را دفن کرد . بهار که بیاید گل ها یی سنوبر از شانه هایم بالا خواهد رفت و نامه پشت نامه خواهد نوشت و هر روز کارت های عروسی چاپ خواهد کرد . 


میشود یک ذهن زیبا داشت با صورتی ابله 


اصلا میشود باد را خواهری نازنین صدا کرد که از هر ناتنی تنی تر است برای من . 


میشه موش فاضلاب این شهر شد و موسیقی راک زد . میشه انتقام را سرد سرو کرد با سس خردل 


 


زندگی صفر درجه 


کاوه ایریک 



About the author

mohammadhasani

Kaveh Ayreek
Filmmaker and theater director living in Kabul

Subscribe 0
160