حق زن در اجتماع

Posted on at


 


زن به مثابه موجود اجتماعی دارای قدرت و نیروی فکری و اجتماعی و نیمی از پیکر جامعه است، که در روند و پروسه تولید مادی و معنوی در جامعه نقش و مقام مساوی با مرد دارد، با تاسف که مقام زن در طول تاریخ بنا بر عوامل مختلف اجتماعی و شرایط ناهنجار همیشه تحت ستم های دوگانه طبقاتی و خانوادگی قرار داشته است و بحیث وسیله و ابزار مورد بهره کشی و استثماربی رحمانه قرار گرفته است. زن نمیتواند قشر و نیروی جدا از مرد باشد. زن با داشتن نیروی کار فکری و جسمی با مرد یکجا در تمام امور اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و سیاسی میتواند سهم فعال بگیرد. نسبت محکومیت، محرومیت و مقام درجه دوم در جامعه بخاطر رهایی خود از انواع ستم های اجتماعی دست به مبارزه ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میزند. بخاطر تثبیت حقوق خود در قبال بی عدالتی ها و اتلاف حقوق خود یا به صورت انفرادی و یا دسته جمعی دست به تشکیلات و سازمان های اجتماعی خود زده است. البته در این مورد مردان رسالت مند، دگراندیش، عاقل و آگاه و احزاب مترقی و دمکرات انسان دوست نه تنها انعکاس دهنده ای آرمانها، اهداف انسانی زن و حقوق حقه ی شان در تمام موارد زندگی اجتماعی بوده اند بلکه در یک سنگر واحد برای رهایی زن از گرداب های بی عدالتی، ظلم و ستم های اجتماعی و سنت های خرافی، رسم و رواج، آداب و رسوم منسوخ و یکجا با آنها در تشکیل سازمانهای اجتماعی، اجتماع، تظاهرات، اعتصابات و جنبش های وسیع زنان در ممالک مختلف و در سراسر جهان بخاطر تثبیت حقوق و به رسمیت شناختن و القا، اینکه این حق طبعی و انسانی از سرشت و طبعیت زن ناشی میشود، براه انداخته شده است.


این چنین مبارزات و همدردی مردان با زنان به معنی جدایی زن از مرد و بیگانه گی آن نیست بلکه بصورت طبعیی اجتماعی پیوستن به یکدیگر در یک تن واحد اجتماعی است. زن از نگاه بیولوژیک و جنسی میتواند با مرد تفاوت داشته باشد. اما از نگاه اجتماعی و قوانین حاکم آن هیچ تفاوت و فرقی نمیتواند با مرد داشته باشد هر دوجنس در جامعه نیروی کار فکری و جسمی خود را به مثابه کالا در معرض فروش قرار میدهند از هردو جنس نظر به موقف اجتماعی میتوانند در طبقات بالا و یا پایین قرار بگیرند. هر دو جنس در حالیکه در طبقات حاکم اجتماعی قرار داشته باشند میتوانند همنوع خود را مورد استعمار، استثمارو ستم اجتماعی قرار دهند. و بر عکس مورد بهره کشی قرار بگیرند. اما جدایی زن از مرد در نظام های دولتی و ارگانهای مختلف آن و ایجاد بنیاد های مستقل زن (سازمان زن، وزارت زن، انتصاب زن در پست های مختلف مقامات عالی دولتی رای و انتخاب شدن و غیره) این به مفهوم افوا و فریب و نقض حقوق و آزادی های زن و اغفال اذهان عامه ی مردم است در حالیکه زن انونا و طبعیتا با مرد مساوی باشد. هیچ ضرورت و لزومی به چنین تشکیلات جعلی و ساختگی ندارد. زن مانند مرد مطابق لیاقت، کفایت، اهلیت، شایستگی، قدرت کار، تخصص و مسلک خود مقام شایسته ی خود را میتواند در جامعه پیدا کند و نقش خود را در تحولات اجتماعی و دگرگونی های عمیق ریشه یی و بنیادی جامعه به نفع انسان زحمتکش ایفا نماید. در غیر آن چنین عوامفریبی به معنی تضعیف نیروی عظیم زن در روندتحولات اجتماعی است. از لحاظ حقوق زن و مرد با هم مساوی است. باید در قوانین کشوری چنین امر تسجیل و تثبیت شود. در آنصورت هیچ احتیاج به کلام زن ندارد. زنان آگاه، صاحب نظر و دگراندیش همیشه اگر در چنین تشکیلات فرمایشی هم بوده باشند با لغو چنین تشکیلات فرمایش هم بوده باشند بخاطر لغو چنین تشکیلات و تثبیت حقوق طبعی و اجتماعی خود پیگیر مبارزه کرده اند.


احزاب سیاسی و نظام های سیاسی مترقی، دمکرات و انسان دوست که ماهیت انسانی زنان را به درستی درک میکنند نباید در تشکیلات سیاسی خود چنین نهادی را برای زن بخصوص ایجاد کند، برای اینکه زن در یک حزب واحد سیاسی ویا سازمان های اجتماعی، کانون ها و انجمن ها مطابق آیین نامه ی آنها و قبول وجایب، وظایف و مسوولیت خود بصورت عضو فعال و مساوی در پهلوی مرد قرار میگیرد. حزب مترقی سیاسی میتواند بخاطر رهایی زن و تثبیت حقوق  اجتماعی و طبعی آن از تمام تشکیلات اجتماعی زن ها که به اشتراک مردها همراهی می شود حمایت و پشتیبانی نماید.


در افغانستان تشکیل وزارت زن، انتصاب زن در مقامات، لویه جرگه و غیره موسسات دولتی وقتی معنی و مفهوم واقعی بخود میگیرد که حقوق و آزادی های طبعی، اجتماعی و انسانی زن در قوانین اساسی و قوانین مطبوع مرعی الاجرا و تساوی حقوق با مرد تثبیت و تصویب گردد. در آنصورت تمام ظرفیت های مادی ومعنوی زن دریک پیکر واحد بکار افتیده، تشکیلات زاید میکانیکی و تشریفاتی غیر ضروری میگردد. در مدنیت معاصر و در کشورهای پیشرفته روز تاروز زن مقام انسانی خود را کسب کرده است و به نقش تاریخی زن تن داده میشود و شخصیت زن بر اساس کفایت، اهلیت، شایستگی، مختصات اخلاقی و اجتماعی، آگاهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ارزیابی میشود. تازن خودش مستقلانه نقش خود و جایگاه خود را در جامعه پیدا نماید.  و به همنوعان خود به اثبات برساند. مردو زن با چنین خصلت های علمی، اخلاقی و فرهنگی در پروسه تحولات اجتماعی بخاطر حقوق و آزادی های خود باهم مشارکت داشته باشند، بدون شک در پروسه انتخابات و یا سایر فقالیت های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هرکدام از این شخصیت ها خواه مردو یازن برنده شوندو یا تبارز نمایند، جایگاه و یا نقش شان در دفاع از حقوق و آزادی انسان یک سان بوده است و در یک موضع قرار میگیرد. هرگاه بصورت میکانیکی بدون استحقاق و معیارها و نورم ها ی که در بالا تذکر داده شد به زن نقش تصنعی داده شود و یا چنین زن ها در انتخابات و یا در مقامات دولتی بخاطر اغوا و فریب نیمی از جامعه بالا کشیده شوند، جنین زنها نخواهند توانست از نقش تاریخی و مقام انسانی خود آنطوریکه شایسته است و از حقوق و آزادی های خود و نقش یکسان و مساوی خود با مرد دفاع کند و شخصیت و ماهیت خود را از لحاظ انسانی به اثبات رساند. هرگاه زن بنا بر عقب ماندگی فرهنگی، سنن و عادات، آداب کهنه و یا به نسبت فقدان زن های که از کفایت، اهلیت، لیاقت، شایستگی و دانش اجتماعی و سیاسی برخوردار اند وجود داشته باشد، نباید بخاطر فریب زن و اغوای جامعه بصورت تصنعی و نمایشی زنها انتخاب و یا انتصاب شوند.



About the author

sharifafzal007

sharif afzal one of the womensannex writer Kabul Afghanistan

Subscribe 0
160