خشونتگری در جامعه

Posted on at




 


یکی ازعوامل ناگواری که انسان رادرجامعه بی شخصیت می سازد،وسبب دوری مردم واطرفیان میشود،خشونت وبی ادبی است.                           


بدبختانه عده ای نیزبه وسیله خشونت وبی ادبی خودراطرف توجه قرارمی دهندکه بیشترین اینگونه اشخاص درجامعه فعلی مان نیزوجوددارد.وچه بساکه این اشخاص مردم بسیارمهربان وآماده ای دوستی باشند ولی به تصوراین که جامعه آنان را چنانکه نمی پزیرد خود را به بی ادبی و تند خوای معروف می کنند


.


اینگونه اشخاص درحقیقت ضعف که دروجود شان  است توسط حیله ونیرنگ خشونت وبی ادبی می پوشاند .درحقیقت  آنهابه این پدیده پی نبرداند که عوامل ناگوار ناسازگار رابه جامعه به یادمی آورد.بطورکلی موجب ناسازگاری آنها بادیگران این است که از  دیگران خبرندارند نه به علل رفتارخود پی برده اند.اینگونه اشخاص دردی دردل آنهاوجوددارد. مثال طفلی که اذیت یا آزارمی بیند وفریادمی کندواگرکسی به دادش رسیدو دست آزارازسرش کوتا کرد.


 باردیگرموردآزار واذیت قرارواقع شود بازگریه وفریادخواهدکرد وتمام درد رابه همین شکل درمان میکندبه همین قسم اشخاص خشونت گر وبی ادب نیزتمام درد دل خودراازراه پرخاشگری واذیت رساندن بر دیگر ان آرام می سازند .


چی خوب است به جای این که به رفتار وگفتار ناروای اینگونه اشخاص ایراد بگیریم به دردشان برسیم واگربتوانیم  هدایت ومددشان  نمائیم  .


واینگونه عوامل بیشتردراشخاص اتفاق می افتدکه به وسیله دیگربرای فرارازحقیقت پیدانمی کنندوپرخاشگررا ترجیع می دهند و همین که وضع مخالف میل خود دیدن و با ایراد انتقادی شنید اند و یا در کاری موفق نشدند یعنی همینکه دیدند طرف توجه وتحسین قرارنگرفت اند.



 ناراحت وعصبانی میشوندوعدم رضایت خودرابصورت حمله وپرخاش ظاهرمیسازند.البته دادفریادزدن وسخت گفتن وخشونت به بار آورد وبه هم زدن وقهرکردن موقتاٌ  رفع ناراحتی میکند لیکن مشکل اصلی راکه موجب ناراحتی شدازبین نمی بردبلکه احتمالاگرهی برعقده های دیگران میزنند.


وهرگاه علت حقیقت خلق تنگی و تند گوی خود را جستجو کننده می بینند که این علت همه از آن  است  که در کارها موفق و طرف توجه نیستند .


پس در این صورت چرا  براه موفقیت و روش مسالمت آمیز با مردم خود نداشت باشیم .و خودمان را یکبار از غم خوشونت و پرخشگری خلاص نکنیم و زمانیکه آن را دریافتیم واقعا مورد توجه و محبت مردم قرار میگیرم و پدیده بدخویی و پرخاش جویی دست از گریبان ما بر خواهد داشت


.


جدیت و تصمیم زندگی نمودن در کامیابی دیگران خود را سهیم دانستن به واسط امید به آینده کامیاب وقت را سپری کردن و همواره در فکر دیگران بودن و به امیال نیک آنها احترام نمودن خود و توانمندی خود را شناختن در انتخاب هدف و آرزو عقل را سهیم ساختن امکانات را سنجیدن سبب نجات انسان از ترس وهم ووحشت و عقده حقارت میشود.


باید همواره سوال کنیم در راه رسیدن به اهداف کدام موانع است چطور از آن باید بگذاریم؟تا حال کدام اشتباهات را مرتکب شده ام باید دیگرآن اشتباهات را تکرار نکنیم در این گیتی کسی در یک ساحه و دیگر در ساحه دیگر برتری دارد یکی با دیگر به صمیمیت وارو داری زیستن صفات نیکو به وسیله استعداد ذاتی و طبعی حاصل میشود باید خود را تبارز دهد و خود را آشکار کند باید از اعمال منفی و کردار نادرست وضعیف پرهیز کنیم واز تشویش اجتناب کنیم و به سمت نقاط مثبت حرکت کنیم و زحمت بکشیم.


ما همه به شکلی از عقده حقارت داریم باید بخاطر بدست آوردن مقاصد خود خاطرات تلخ را از ذهن بکشیم از استعداد فطری و ذاتی استفاده نیک کنیم و تثبیت نمایم که عضو مفید جامعه شویم از راه عملکرد سالم وروا از شر عقده و مرض حقارت نجات دهیم.


نویسنده عبدالقهار کبیری


 


 


 



About the author

160