مناقشه جوان مسلمان وملحد

Posted on at


 

 

جوان مسلمانیکه در یک دولت اجنبی مشغول درس بود برای اصلاح موها وریش خویش به نزد یک سلمان رفت درجریان کارخود سلمان با جوان در موردموضوعات زیاد صحبت کرد تا اینکه در مورد وجود الله ج شروع به سخن کرد

سلمان گفت : من به وجود الله باور ندارم 

جوان گفت : چرا اینطور میگوئی ؟

.سلمان گفت: به مجرد پائین شدن در سرک درک خواهی کرد که الله وجود ندارد

میتوانی برایم بگوئی اگر الله وجود میداشت این همه مردمان مریض را می دیدی؟ واگر الله موجود می بود آیا این همه اطفال آواره و دربدر را می دیدی؟ طبعا اگر الله موجود می بود این درد ها ورنجها را نمی دیدی. من نمیتوانم تصور کنم چگونه آن معبود رحیم اجازه میدهد این همه امور را.

جوان لحظات فکر کرد اما به سخنان سلمان جواب نداد تا اینکه منقاشره اش باسلمان سختر وداغتر نشود....و زمانیکه کارسلمان به پایان رسید ...جوان از صالون سلمانی بیرون به سرک برآمد ..ویک شخص را که موهایش طویل که ازچرکی بافته شده بود و با ریش دراز پراگنده چرک غبارآلود دید جوان فورا به صالون سلمانی برگشت .....

جوان مسلمان به سلمان گفت : - آیا تو میدانی قطعا هیچ سلمان وجود ندارد؟

سلمان با تعجت گفت : چگونه میتوانی اینطور بگویی ؟ من ایجا هستم لحظات پیش موهایت را اصلاح کردم 

.جوان گفت : اگر اینجا سلمان وجود میداشت ایگونه شخص را پیدانمی کردی 

سلمان جواب داد : سلمان ها وجود دارند اما چیزی را که تو شاهد هستی در صورت واقع میشود که آن مردها  نزد ما نمیایند تا موهای شانرا اصلاح کنیم

جوان گفت : عین موضوع درمورد الله  جل جلاله صورت میگیرد الله موجود است اما مردم درهنگام حاجت وضرورت شان به  الله رجوع نمیکنند  وبا این همه مشکلات روبرو میشوند وبه همین سبب است که دردها ورنجها را در عالم می بینی 

جوان مسلمان آن سلمان ملحد را درحال ترک کرد که او به افکاروعقیده خویش درمورد وجود الله مراجعه میکرد

 

پس برادران وخواهران عزیزم برهرمسلمان لازم است تا مثل این جوان خردمند دردعوت ودفاع از دین مبین اسلام که همانا وظیفه هرمسلمان است از صبر بردبادری وحکمت کاربگیرد

گرآورنده : نصیراحمد هاتف

 

 

 

 



160