از برای احساس گرم مادرم

Posted on at


 


به یک احساس خاص به کسی  مینگارم که که وجودمن در وجود اوست.


نبودمن در نبود اوست


کسی که قدرش را وقتی درک کردم که اورادور از کنارم احساس کرد


تپش های قلب من به تپش های قاب او متوصل است.


نمیتوانم کلامی در موردش بنویسم زیراکه از وصفش عاجزم ........فقظ میگویم اگر خدایا جای بالاتر از بهشت داری زیر پای مادرم بگردان.


مینگارم به مربی ،مرشد وکلیدزندگی خود به مادر دوستئداشتنی وزیبایم .


مادر مراببخش !


فقط به خودت میگویم که تو کمیابی تونادری برای من.


مراببخش!کاملا درک میکنم که زندگی واقعی در سایه وجود مهربان تو نهفته است. معنی اصلی زندگی کردن،بزرگ شدن،ساختن یک فرد،دادن احساس ،اندیشه،اهمیت درنظرداشتن،راه نشاندادن،تفریق راه درست ازراه غلط،همه وهمه راتوبه من دادی وآموختی. مهمتر ازهمه فقط رضایت تو بین من ودیار واقعی همه مان (بهشت)پلی است .


من باتمام حواس درک کردم که لذت زندگی،آرامی زندگی،کامیابی در کارها،دور بودن از شکست ها،حتی قبولی ظاعات همه به رضایت تو متوصل است.


اما من امروز اشک براین میریزانم که افرادی که مادران شان از آنها دور اند دیگر ربه مادر شان متوصل نمیباشند.چه میکنند؟


مادر .....................قدر تو به درگاه من آنقدر معزز ورفیع است که از بیان های بیکران وآخرین توان من درک میکنم. .


مادر  تومرا از ابتدا حمل دادی،مرابزرگ ساختی ،مراآداب آموختی،مرارهنمایی کردی،برایم شب صبح نمودی ،برایم خواب نشدی،نان نخوردی ،سرما وگرما را متحمل شدی،بخاطر من از همه دست کشیدی. .................بخاطر من رنج ها متحمل شدی


.


مادر


درآن شب ها ی تلخ که من از تب، تاب نداشتم تو در جواربستر من دودست به دعا نشسته بودی  دیده گانت سپیدگشته بود. تا حله وکاروان رنج مرا تابه سرحد آرامش همرهی کنند.


 مادر مراببخش


در نبود....... تواحساس ترا درک کردم به یاری الله متعال پس برگرد. ...............................التماس فرزندت را ببخش


!


آن شبها در تنهای ونبودتو ودر حضور احساست دور از مادر به تمام طبیعت حرف زدم.اشک ریختم ودر ابتدا به آسما ن دیده، اوراگفتم:


ای آسمان آیا میتوانی فقط برای یک لحظه به من مادری بخشی؟یک لحظه روح مادرم شو. .


آسمان گفت :هرگز نه نه .گفت ای عاقل مادر کهکشان دارد، مادر نوریان دارد که من ندارم وتوانش را ندارم


.


سرم را نامید پایین آوردم به زمین.


 گفتم :ای خاک فقط یک لحظه روح مادرم شو. یا آسمان شو وستاره از نام زیبایی مادر بگرد.


خاک گفت:هرگز نه نه.......گفت نمیدانی؟ مادر بوستان عاطفه اش بیکران است


 


  مادر گنج نهان دارد که من اصلا ندارم ونمیتوانم.


وبعدا روی گشتاندم به بحر گفتم :فقط یک لحظه سرتاپا مادرم شو عشق مادرم راموج بزن .


بحر گفت :مادر بیکران بودن  رادرخود بیکران دارد. مادر طاقت،تاب وتوان دارد که من اصلا ندارم .


ونمیتوانم .


دنیا به یک لحظه از چهار جهت به سرم حیا هو کرد


وگفت


:


ای انسان......................چرا مادر را در اینطرف وآنطرف میجویی؟


مادر درهمه رعنایی ها در همه زیبایی ها وخوبی هاهست ........ همه جا پیداهست همه جا پیداهست .


فقط تنها چیزی که از مادر نیست ........احساس پاک مادر هست.


مادر این اعتراف من به احساس تو نمیرسد واز من چند کلمه را گوش کن.


فرزند! خطار کار وخشم آورت را حلال کن ....مادر فرزند تونادم سرتا پاآمده است ،سرتاپا ملامتم .


مادرباتمام وجود میگویم .درچهره تو مهروصفا موج میزند از شهره صفا ووفا عاشفانه میپرستمت


مادر چهره پاک تو معبد خدای من است پس ای قدسترین بارگاه خدا میپرستمت .


مادر مراببخش


از کشاکش این عمر رنج زا ،وبیماری وخستگی های عیان به پناه پاک توآمده ام .


مادر دورازآغوش توهرچه هست غیر از سیاهی چیزی نیست .


من در پناه روی روشان تو آمده ام. ................................................مادر


مادر التماس..................مراببخش



         .



About the author

AsmaRahmany

Asman Rahmany is an eleventh class student in Mahjube Heravi.

Subscribe 0
160