به جرم دختر آوردن با زندگي وداع كرد

Posted on at


 

او پيوسته مي گريست تا اگر چهارمين حمل اش دختر باشد به چه سرنوشتي دچار خواهد شد. روي همين دليل از معاينات الترساوند (معاينات تلويزيوني ) دوري مي گزيد.

 

مادر شوهر و شوهرش همواره به او طعنه مي زند كه ( دختر زا) به او مي گفتند خودت نان خور اضافي كم بودي كه سه  دختر ديگر را پيهم به دنيا آوردي اين طفلت اگر دختر باشد تو را به خانه پدرت مي فرستم.

 

 

 

 

 

ثريا كه خانه پدر و از خانم برادر چندان خاطره اي نداشت مي ترسيد كه واقعا به چنين سرنوشتي دچار نشود.

 

بعد از ماه ششم مادر شوهرش همواره به او گوش زد مي كرد تا معاينات (التراسوند ) را انجام دهد ، ولي او هر روز يك بهانه مي آورد زيرا ترس آن داشت تا مبادا اين كودك دختر باشد و او را به خانه پدرش بفرستند.

 

سرانجام ماه نهم  فرا رسيد ، درد ولادت پيهم ثريا را مي آزرد اوهمه درد ها را به اين درد برابر نمي كرد كه سرنوشت اش بعد از چند ساعت چي خواهد شد او هرگز به مرگ فكر نمي كرد زيرا 9 ماه ي حمل خود را به مرگ تدريجي سپري نموده بود .

درد ثريا بيشترشد او را به شفاخانه انتقال دادند زمان كه ثريا راهي شفاخانه شد روي 3 دختر قد و نيم قد خود را بوسيد و گريه كنان از آنان دور شد .

 

مادر شوهر اش باز هم زهر خود را پاشيد و غرغر كنان گفت " زنكه زود شو اگر بچه آوردي خوب بيش شان ميايي اگر ني باز هر پنج تان خانه بابيت ميله كنين . مه به بچه شهزاده خود يك زن ديگر ميگيرم كه مثل خودش شازاده به دنيا بياره " 

 

ثريا آه سوزاني كشيد گويي با اين آه زمين و آسمان را سوختاند و راهي شفاخانه شد بعد از دو ساعت انتظار و شدت درد هاي پيهم چارمين دختر به دنيا آمد .

 

 

 

 

زمان كه به او مژده چهارمين دختر اش را دادن فوراً فشار ثريا سقوط و براي هميش از جهان چشم بست.









 ثريا به جرم دختر آوردن با زندگي وداع كرد .

 

 



About the author

160