مادر

Posted on at


مرا باور کن...


که تنها مونسم تو هستی مادر....


مرا باور کن...


که تنها راز قلبم را تو میدانی...


مرا باور کن....


مادر که تنها یار تنهایی ام تو هستی...


مرا باور کن...


یادت آید.....؟


کودکیها.........دیروز..!!!


دستم را میگرفتی.......؟؟؟


غافل از آن دستانم امروز مادر




...


یادت آید با آن لبخند زیبایت.....


نامم را میگرفتی.....!!!!!


دخترک زیبایم,,,دخترک زیبایم....


یادم آید روز باران.....


آن برفها آن زمستان....


و تو بر زیر چکک بام خانه...


مینشستی....


می گریستی و می دوختی....


آن چکک ها برویت میبارید...


و ما,,,,و ما در کودکی...


فرق میان قطره باران و قطره اشکت را ندانستیم مادر...!!!


و تو......قطره قطره اشک میریختی....


از بی کسیت,,,از ناداریت,,,و از تنهاییت....


و می دوختی...


صفحه,,صفحه پاره شده ی دلت را...!!!!


و ما,,,,و ما گم بودیم در کودکی مان...


و آه مادر و آه




....


بیا بنشین کنارم...


دستم را بگیر...


تا من برایت بگویم.....


دلتنگتم مادر....


و بیش از آنچه که فکر نمایی.....


دوستت دارم......!!!!!


 


نویسنده:اسما ابراهیمی



About the author

Asma_Ebrahimi

I am goolkepr of Esteqlal team I am a student of 11 classI am 16 years old

Subscribe 0
160