روزگار

Posted on at


 


دنیا فانیست اما خاطرات خوب هیچگاه فراموش نمی شود.روزگار مارا یکجا کرد و دوباره جدا کرد.هوای سرد زمستان بود که یک صنفی در لیسه افغان ترک ترتیب شد.این صنف شوخ ترین و لایق ترین دخترها را داشت



با رویا های کودکانه ی که داشتیم تلاش می کردیم تا نمرات خوبتر اخذ نمایم.  صنف ما بهترین مکتب شناخته شد.بلاخره این کودکان صنف هشتم را خلاص کردند به صنف نهم رفتند.صنف نهم بهترین دوره زندگیم بود.چون در این صنف شوخی های ما دوچند شد.در صنف  هیچ بازی نبود که  نشود حتی ساعت ها باهم شوخی میکردیم.


اما.........


روزگار این همه خوشی های کودکانه ما را گرفت.حمله انتحاری که همه خوشی های را انتحار داد. دوست زیبای ما را و پنج تن اعضای خانواده او را از ما گرفت



این دوست زیبای ما استعداد خارق العاده داشت با چشم های عسلی و مو های خرمای.وی 16سال داشت که همراهی ما در افغان  ترک هم صنفی شد.


با رفتن این دختر زیبا همه می گیرست اما......


زندگی ادامه داشت.بعد از مدتی طویلی زندگی دوباره سروسامان گرفت.خانم نورشاه استاد نگران ما بود. این خانم بهترین معلم دنیاست با رفتاری نیکو و زیبایش.


بعد از تحولات زیادی  صنف ما فارغ شد ومثـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل برگ های خزان به هر طرف پراگنده شدن


.


 


 


       



About the author

160