من "كابل" سرزمين ارزو هايم را خواهم ساخت

Posted on at


سلام خواهر عزیزم،


از اتفاقات هفته گذشته باخبرت کردم که چطورعید  کردیم وچگونه سپری شد. اما میخواهم درباره اتفاق جالبی  که برایم اتفاق افتاده است در چند سطری برایت بیان کنم ، من سرزمین  جدیدی  کشف کردم.


سرزمینی که در آن آرزو و رویاهایم رشد می کنند. می خواهم تورا هم در این دنیایم شریک سازم تا گشتی زده و درک کنی که  دنیا آرزو ورویا  وجود دارد .



: این اتفاق ازاین جا آغاز می شود


امروز من و مادرم سر کوه های با وقاری بالاشدیم کو های که منظره کابل را به صورت پاک نشانمان می دادند ، منظره ای که از حقیقت های تلخ  سخن می گفتند.


بله ، من کابلم را دیدم. کابلی که زیبا و بی ریا بود ، با آن زیبای ها زخم های عمیقی را هم با خود داشت .


زخم ها نشان گر  بی عدالتی ، بی اتفاقی ، جنگ ، بی قانونی و خشنونت  بود.کابلم می خواست مثل پرنده ها آزاد باشد.رهای می خواست از دغدغه های مردم و جنجال ها ،با آن همه خسته گی که داشت  باز هم به کوهای چهار طرفش تکیه داده بود.



در ان وقت نگاه عمیقی که بر روی کابلم داشتم برای لحظه ای پستی و زشتی های کابل را به باد سپردم تا ان را با خودبه جای های دور ببرد،زیرا این کابلم با کابل مردم فرق داشت. توهم کابلم راخواهی دید ، خواهی دیدکه چه زیبا شده است . دیگر شکایت نخواهی کرد از بی فرهنگی مردم و از بدیهایش شکایت نخواهی کرد. زیرا آنوقت هر دومان به  سرزمین رویا ها می رویم 



آیا با من به این سفر می آیی ؟


آیا دستم را می گیری تا کابل را بنگریم و آبادش کنیم؟می آیی؟


شاید بیایی و باهم این سرزمین را یکجا بسازیم و انوقت است که  روبه کابل خواهیم گفت:


آه ، آری  این است کابل من . 



About the author

ZahraHaidari

Zahra Haidari studies at Marefat High School at eight grade. She likes art particularly painting. She is also interested in writing.

Subscribe 0
160