شروع اصلی حرکت در بعد باطن، طلب است. چون هنگامیکه ما مشغول درخواست و طلب کردن هستیم ، از نظر روحی و روانی حالتی خاص در درون ما شکل میگیرد زیرا طبیعت این جهان و درون انسان پذیرای خلا نیست، در مدت کوتاه و یا بلند آن خواسته ها در درون جایگزین میشود.
شاید بعضی ها فکرکنند که نه اینطوری نیست چون من بارها طلب چیزی کرده ام، اما هیچ برآورده نشده است.
در پاسخ باید گفت که مشکل اساسی در نوع و کیفیت طلب شما است و دو دلیل عمده در آن وجود دارد.
یکی اینکه طلب ازشدت و قوت لازم برخوردار نبوده زیرا اگر تخم طلب در ته دل کاشته شود، ریشه های آن مورد پذیرش ضمیر ناخود آگاه انسان قرار بگیرد و طلب کننده با آب اصرار و پافشاری آن را هرلحظه آبیاری کند ، حتما روزی شکوفه های آن جوانه زده و سریع رشد مینماید.
اگرشما خواستار چیزی بودید که نتوانسته به آن دست پیدا کنید ( مثال دوست داشتید وارد پوهنتون به رشته دلخواه تان شوید و نتوانسته اید و یا چیزی های دیگر در زندگی...
علت آن در این است که طلب شما کارساز نبوده و در مزرعه ذهنتان با اراده قوی خانه نکرده است. هنگامیکه طلبی این حالت را داشته باشد، قوای عقلی و ذهنی در پرورش آن شرکت نمیکنند و با طوفانی از زمین درون به بیرون پرتاب میشود یعنی با نا امید شدن در نرسیدن به هدف و طلب مان.
و یا مثال دیگر اینکه : شاید شما جوانی نیرومند ، با هیکل و خوش قامت باشید و به خود وعده نموده اید که بر تخت قهرمانی یکی از رشته های ورزشی بنشینید ، یا همین فکر به ورزش روی می آورید ولی ممکن است بعد از گذر زمان با یکی از دوستان خود مواجه شوید که از نظر اقتصاد و مالی وضع بسیار خوبی دارد و درآن موقع شما شاید از رشته ورزشی تان خسته شده و پس از ساعتی اندیشه در نتیجه آنرا رها نموده میلتان را به سوی تجارت سوق دهید.
دیری نمیگذرد که با چشیدن طعم درآمدهای مالی ،ورزش و قهرمانی و رسیدن به آن کم اهمیت تر میشود و در درجه دوم قرار میگیرد.
علت این امر ریشه نداشتن طلب است، مردان زیادی بوده اند که طالب قدرت و موفقیت بوده اند و چون اراده آنها قوی بوده با آنچه خواسته اند دست یافتند.
دلیل دوم بوقوع نرسیدن آرزوها و خواسته ها، شکستهای پیاپی در مسیر زندگانی ، این است که به طور همزمان آرزوهای زیادی را در خود پرورش میدهید و چون تعداد خواسته ها زیاد است، شما نمیتوانید در تحقق تک تک آنها روی آن خوب تمرکز نمایید به همین منظور در دستیابی به آنها ناکام میمانید.
یا محصلی را در نظر بگیریم که به طور همزمان شروع به یادگیری زبانها انگلیسی ، فرانسوی و عربی میکند ، او شاید پیشرفتنهای کمی در هریک از این زبانها پیدا کند ولی برای او غیر ممکن است که زبانهای متذکره را به طور عالی فرا بگیرد.
ضرب المثل قدیمی میگوید ، با یک دست نمیتوان دو خربوزه را برداست.
زمانیکه شخصی برای انجام کاری از نیرو و انرژی هردو دستش استفاده نکرده و آنها را باهم متحد نمیکند نمیتوان انتظاری بیش از این داشت.
اندیشه وفکری که امواج آن از ذهن ما ساطع میشود ،همانند امواج نوری است که از خورشید بر زمین می تابد. هر یک از امواج خورشید به تنهایی از خاصیت سوزانندگی چندانی برخودار نیستند، اما اگر ذره بینی تهیه شود و این امواج توسط آن در یک نقطه جمع شوند، هرچیز در برابر آن قابل سوختن است یعنی اتحاد امواج و پرتو های نورخورشید با همدیگر قدرت چند برابر دارند.
فکر انسان هم همینطور است، مثل پرتو های نوری خورشید ، که اگر تمامی امواج تمرکز و تربیت فکر، مثل ذره بین بر روی یک آرزو و خواسته قرار بگیرد ، شخص به خاطر پیدا کردن قدرت و انرژی زیاد، حتما به آن خواسته میرسد.
به گفته حافظ : دست از طلب ندارم ، تا کام من برآید ، یا تن رسد به جانان یا جان زتن درآید.
