کتابخانه زندگی
این کتابخانه است وما همه کتابهای آن ، هر کدام رازی داریم ، هر کدام سر نوشتی تلخ وشرین داریم یا کشیدیم ، اشک های فروان برای ریختن هر قسم مشکلاتی و دردی که میخواهیم به نفعی شده بگویم چون باعث تلف شدن ما می شود ، هر طور شده سعی بر آرامی این قلب میکنیم .
سکوتی که مارا یک عمر احاطه کرده بخاطر تحمل درد وغم که ببخواهیم بشکنیم حتمآ نا بود می گردیم ،
ما کتابیم و این ها داستان های هر کدام مان است که گاهی اشک میاورند گاهی لبخند ....
باور این برای همه غیر قابل درک است ! کسی تنها وبی همدم ، کسی آزاد کسی پر از شادی و دیگر دچار افسردگی نمی تواند باشد چون همه اینها را داریم .
این ما هستیم انسان های روی زمین که درگیر مطالب تعبیر نشدنی شدیم و حرف های نگفتنی ......
سخت است بر آن دیواری تکیه کنیم که هر
آن امکان فروریختنی است وبه سایه ای که خیلی وقت است از بودنش پشت کنیم
ندانیم همان بود که مرا بالا برد و همین شد که بر زمین افتادیم .
توان ندارم برخیزم چون متلاشی شده ام .
داستانی کوتاه نوشته شد و داستانی بلند پر خاطره بی عاطفه وخیلی آرام از بین رفــــــــــــت
کاش کتاب مارا کسی با احساس ورق زند و او را با یک درک و فهم بسیار خوب وقوی که درک هر شی را داشته باشد مطالعه کند ..