مینی بوسی با طعم سفید سنگ

Posted on at


امشب هوس کردم ی چیزی بنویسم. ی موضوعی رو هم تو ذهنم داشتم یعنی با قصد و غرض قبلی صفحه رو باز کردم. ولی خب حالا دارم مطلب دیگه ای مینویسم.


میخواستم شروع کنم به نوشتن  که صدای چرخیدن کلید توی قفل رو شنیدم. پدر و مادرم از روضه برگشته بودن. از پای لپتاپ بلند شدم و رفتم پیش پدرم.


اینجور مجالس اگه هیچ دردی رو دوا نکنه حداقل آدما رو از اتفاقای دور و برشون باخبر تر میکنه. دختر فلانی زایید. مادر فلانی مرد. پسر فلانی داماد شد و از اینجور چیزهای روزمره.


ولی این روزا ی خبر تکراری، غم انگیز و مهم صدر اخبار قرار گرفته؛ "افغانی بگیرگ". چقدر این کلمه مشمئز کننده و بی رحمه و یادآور ی عالمه خاطرات و تجربه های تلخ و وحشتناک برای همه افغانی های مهاجر ایران.


چند سال پیش شنیده بودم ی بچه کلاس اولی یا دومی برای "ترس" این جمله رو ساخته؛ "من از افغانی بگیرگ ترس  می خورم". از اون جمله های نابی که تو رو سردرگم میکنه بین خندیدن و گریستن! بچه های 7-8 ساله آمریکایی و اروپایی شاید بزرگترین ترسشون، ترس از شخصیتهای ترسناک فیلم هاشون باشه. ببین کار ما به کجا رسیده.


پدرم شروع کرد به گزارش دادن. میگن گلشهر بیگیرگ بیگیرگ بوده امروز. التیمور ی مینی بوس پر از زن که داشتن میرفتن سر کار رو پیاده کردن. ی پسر رو هم برده بودن سفید سنگ. از مادرش که کارت پسرش رو برده بود اونجا، کارت خواستن. همراش نبوده و خب معلومه چه اتفاقی افتاده. ی شب مهمان سفید سنگ شده.


یاد اون سالی افتادم که خونه به خونه در میزدن. چقدر میترسیدم با اینکه کارت هم داشتیم. فک کنم 8-9 سالم بود. ی شب خواب دیدم ی نفر محکم در خونه رو زد و بعد ریختن تو خونه و شروع کردن به بار کردن اسبابمون تو ی نیسان آبی. اَه، از نیسان آبی متنفرم. از افغانی بیگیرگ هم. و بیشتر از همه از مینی بوسی که طعم تهوع آور سفید سنگ رو داره.


پدرم گفت شماها که سواد دارین. جمع بشین و همینا رو بنویسین. به گوش یکی برسونین. گفت اگه من سواد داشتم... بهم گفت بنویس "همزمان با اسرای کربلا، افغانی ها رو هم به اسیری میبرن". وای پدر اگه بدونی که حتی این وُرد لعنتی هم نمیتونه این جمله رو تاب بیاره! پدر خجالت کشیدم بهت بگم اسرای کربلا رو به جرم طغیان بردند اسیری، جرم این آدمهای بدبختِ تخته شده توی مینی بوس چی هست؟!




About the author

zahra-rezaie

زهرا یک آدم معمولی. بیست و اندی سال. کامپیوتر خوانده ام. اهل نوشتن نیستم. اما اینجا وسوسه ام کرد برای نوشتن...

Subscribe 0
160