تفاهم و همدیگر پذیری

Posted on at


انسان موجود است که  دور از اجتماع و به تنهایی زنده گی کرده نمتواند. زمان نقش انسان در اجتماع ثابت میشود ، که در اجتماع با دوستانش مهربان و حس انسان دوستی داشته باشد و بدون در نظر داشت قوم ، مذهب ، نژاد و ملت با تمام انسانها بر خورد خوب و نیک داشته باشند و با اتفاق و اتحاد  با هم تفاهم  و همدیگر پذیری زندگی کنند. چرا که همه انسان ها دارای حقوق مساوی میباشند. همه ما باید در سطح اجتماع با هم با تفاهم و همدیگر پذیری زندگی  کنیم ، زیرا که اتفاق، صمیمیت  و دوستی در اجتماع باعث پیشرفت و ترقی کشور ما میشود. چرا که همدیگر پذیری و صلح برای من اموخت که در زندگی تفاهم داشته برادروار با هم زنده گی کنیم.


 


در یکی از تابستان های گرم در ولایت نیمروز با همصنفی هایم در یک فضای صمیمانه در صنف یازدهم با هم دیگر درس میخواندیم. همه روزه من از خانه به طرف مکتب با شوق و علاقه که داشتم در حرکت میشدم و درس ها را با دقت زیاد پیش میبردم. در صنف ما بچه های بسیار با استعداد بودند و تلاش میکردند که یکی از دیگری پیشی بگیرند. من در صنف دو دوست داشتم که انها در مکتب ، بیرون از مکتب در همه جا،  اگر روبه رو میشدند با هم در گیر بودند. این وضعیت من را بسیار آزار میداد. بلاخره من و پسر کاکایم بسیار کوشش میکردیم  تا انها را بفهمانیم  که انها از جنک و جدال دست بکشند ، اما هیچ فایده نداشت.


 


بلاخره یک روز استاد در صنف امد و دید که همه بچه ها غمگین بودند استاد هم به بسیار مهربانی امد و از شاگردان پرسید که شاگردان عزیز چرا همه شما غمگین به نظر میرسید؟  بچه ها هم  چیزی نداشتن برای گفتن سر شان را پایین کردند و خاموش ماندند. استاد هم موضوع را فهمید و درس را ادامه داد و گفت شاگردان عزیز ما باید در فضای تفاهم و و همدیگر پذیری زنده گی کنیم. همین قسم استاد ادامه داد بچه ها با بسیار شوق و علاقه به سخنان استاد خود گوش میدادند. بعد از سخنان استاد زنگ مکتب خورد و ساعت درسی هم تمام شد تمام بچه ها به اشتباه خود پی بردند. همین قسم دوستانم که همیشه جنگ میکردند انها هر کدام شان خود را ملامت کردند و همه با هم دست دوستی را دادند همدیگر را در اغوش گرفتند و با خود شان وعده کردند که دوباره جنگ نکنند در یک فضای صمیمی در تفاهم و همدیگر پزیری زنده گی کنند. در ان روز من بسیار خوش حال بودم ،فکر میکردم تمام دونیا از من است و با خوشحالی به طرف خانه رفتم.


 


 


نویسنده : انوش بارکزی


 



About the author

anooshbarakzai

his name is Anoosh barakzai he is 23 years old. he was born in nimrooz Province. he Graduate from school in 2010 he is working in film annex.

Subscribe 0
160