تو خیلی پیشتر از اینها مورد تجاوز قرار گرفته ای

Posted on at


تو خیلی پیشتر از اینها مورد تجاوز قرار گرفته ای. شاید یادت نیاید. اولین بار شاید وقتی بود که نگاههای هیز پسری را به دنبال خود داشتی. وقتی منتظر تاکسی بودی و ماشین ها بوق زنان، انتظار داشتند، سوار شوی.


آن وقت که از خیابان میگذشتی و کلمات رکیک یک ذهن بیمار آزارت می داد. حالا شاید بهتر یادت بیاید. روزی که در صندلی عقب تاکسی هی خودت را مچاله می کردی اما باز هم مسافری بود که دستش به تو برسد و یا روزی که در مطب دکتر به جای اینکه بیمار باشی، دختر بودی.


آن روز را هم یادت می آید وسط اتوبوس ایستاده بودی؟ قسمت مشترک مردها و زنها در شلوغی یک اتوبوس. و وقتی طاقتت طاق شد و به دست ناآرام یک مرد، اعتراض کردی؛ شنیدی که گفتند، "انگار خودت هم بدت  نمی آید و تو باز شرمگین تر شدی".


تو فقط سرت را انداختی پایین، راهت را کج کردی، سکوت کردی، شرمنده شدی. تو همیشه یادآور "هیس! دخترها فریاد نمی زنند"* بودی.


آنقدر سکوت کردی تا بالاخره یک روز شنیدی مردی در هرات به دخترش تجاوز کرد و محاکمه نشد. شنیدی زنی به جرم اینکه به او تجاوز کرده اند، به زندان رفت. بعدتر هم ماجرای شکیلا پیش آمد. دختری که یک سیدِ کله گنده به او تجاوز کرد و بعد کشته شد شاید برای این که آبروی آن کله گنده نرود. خب کله اش گُنده تر بود و لابد آبرویش هم بیشتر.


 حرف تازه ای برای گفتن ندارم، فقط خواستم فراموش نکنیم اینها تازگی ندارند. ما هر روز مورد تجاوز قرار  می گیریم.


* نام فیلمی از پوران درخشنده




About the author

zahra-rezaie

زهرا یک آدم معمولی. بیست و اندی سال. کامپیوتر خوانده ام. اهل نوشتن نیستم. اما اینجا وسوسه ام کرد برای نوشتن...

Subscribe 0
160