خیابان های شهرمن

Posted on at


 

 

 

 

‍آه چه قدر خیابان های تورا دوست دارم,ای شهر زادگاه من

اما کسی نمی تواند از ‍آنها سرافراشته گذر کند

واگر کسی را جسارتی است

باید سر به زمین بگذرد

 

 

دستور تازه فرمان نو صادر کرده اند: که

سگهای وحشی ‍آزادانه در جاده ها یند

وسنگها را دور انداخته اند

 

ستمگران را بهانه ای در کار نیست

زیرا تنها ‍آنها دادگستر و دادگرند

چه کاری عاشقانت میتوانند بکنند؟؟؟؟؟؟

 

وقتی که نیست تا داد ‍آنها را بستاند

اما چرخ زندگی در حرکت است همیشه

ومن زنده هستم دور از تو

 

 

 

 

پنجره زندان مرا بسته اید       اما من بی نیاز از ‍آنم

زیرا می توانم ستاره هایت را در خیال خود داشته باشم

 

 

وزمانی پاهایم را به زنجیر می بندند

من به خورشید صبح گاهی تو می اندیشم

 

ما زندانیان روزها و شبهای خود هستیم

در پس پنجره های بشکسته و درهای بسته

 

اما ‍آدمی همیشه با ستمگران جنگیده است

شیوه ستمگران تغییر نکرده

و

شیوه کسانی که  با ستمگران می جنگند نیز

گلهای ما همیشه در فصل ‍آتش می شکفد

نه ستمگران می بازند نه ما

 

 

 

برای همین ما سوگوار نیستیم

و نمی گذاریم دلهای ما در تنهایی بپژمردد

 

 

 

حقیقت است که از هم جدا شده ایم

اما هیچ مهم نیست فردا با هم خواهیم بود

زمان دوری ما بیشتر از حضور شب نیست

شب می گذرد و باید انتظار کشید

 

 

 

ستمگران امروزه بی باکانه می تازند

همچو خدایان با دساتیرشان

اما ‍آنهایی که ایمان دارند

این فراز وفرودها را تحمل میکنند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

by:: :fatema husainy

 



About the author

160