معلم شاگردان را به یک تفریحی به کوهای سرسبزافغانستان برده بود بعد از یک پیاده روی طولانی همه خسته وتشنه در کنار چشمه ای نشستند وتصمیم گرفتند استراحت کنند معلم به هر یک از انها گیلاس اب دادواز انها خواست قبل ازنوشیدن
اب مشت نمک به درون گیلاس بریزند شاگردان هم همین کاررا کردند ولی هیچ یک نتوانستند اب را بخورند چون خیلی شور شد یود بعد معلم مشتی نمک را داخل چشمه ریخت و از انها خواست از اب چشمه بخورند وهمه از اب گوارای چشمه
خوردند معلم سوال کرد از شاگردا ایا اب چشمه هم شور بود و شاگردا گفتند نه اب بسیارخوش طعمی بود معلم گفت رنج هایی که در این دنیا برای شما در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه بیشتر ونه کمتر این بستگی به
شما دارد که گیلاس اب باشید ویا چشمه که بتوانید رنج ها را درخود حل کنید پس بیاباهم چشمه باشید تا قم ها دردها را مانند چشمه از بین ببریم
بهمن بارکزی