لحظات در بار گاه خواجه صاحب عبد الله انصاری رحمت الله علیه

Posted on at


به بارگاه پر شوکوه، فضیلت و برکات حضرت خواجه صاحب بار یاب شدم و در عالم تفکر و رویاء حضرتش را در هاله ئی از ضیاء و روشنائی و مهء صبگاهی در امواج رنگین پر تلالوی نور آبی وسفید دیدم، پیر صاحب برکات بر هودیج از صفا و پاکی بر گل برگ هایی تقوا، ایمان و حریر اخلاص دست بر دعا نشسته بود و سجاده حریر گونه اش را امواج اعتقاد و خلوص معنوی از کران تا به کران در فضایی آگنده از عشق و اخلاص به اهتزاز در آورده و او در حال نیایش و ستایش عفو و ببخش دوستدارن و پیروانش در حال تکریم ذات اقدس واحد لاشریک بود



پیر فضیلت مآب با شمشیر بران اعتقاد سر و تن غریزه های نفسانی را تکه ، تکه و پاره پاره می کرد و در آتش فشان های معنویت می ریخت و گرد و غبار شرک، نفاق و منیت ها را با کف، باور و صفای دلها شستشومی داد و جامه های آلوده با غرور ، خود خواهی، خشم و نفرت را از تن دوستدارانش کشیده و به هامون های صداقت، تواضع و درست کاری فرو می برد. حرص، آذ و طمعکاری ها را به زنجیر های قناعت و باور مندی میبست. بی اعتقادی وسوسه های شهوانی و شیطانی را به ستون های تقوا و پر هیز گاری می آویخت. قامت های خمیده دوستدارانش را با کمر بند هایی خود شناسی تحمل و صبر استوار می ساخت. جهالت، خود هواهی و نادانی ها را به امواج رحمت الهی استدلال و منطق معنوی می سپرد و تن های پیروانش را با جامه های عطر آگین محبت، برادری، هم نوعی و هم زیستی می آراست و با دوعا های خیر و برکت و توفیقات الهی در هر دوجهان برای مسمانان و انسانها بدرقه راهی زنده گی شان می نمود. به پیش گاهش ازجور و ستم نفس عماره ناله و فقان بر آوردم دستان پر عاطفه اش را به درگاه کبریائی بلند کرد و برای همه بشریت و مسلمانان آرزوی هدایت پیشرفت و سر فرازی دارین را نمود.


آمین یا رب العلمین


 



160