معجزات پیامبرص

Posted on at


معجزه آن است كه بشر از آوردن مثل وهمانندش عاجز باشد، پس آنچه را كه حضرت محمد صلى الله عليه وسلم براى اثبات نبوتش با خود داشت، ديگران از آوردن آن عاجز بودند، و از توان شان بالا و برتر بود . اگر امور خارق العاده قرين تحدى و چلنج بوده باشد، آن را معجزه مى گويند و ويژة پيامبران خداوند بوده و با آخرين پيامبر خدا، حضرت محمد خاتمه يافته و ديگر پيامبرى مبعوث نخواهد شد تا براى اثبات نبوتش با خود معجزاتى بياورد. اگر امور الخارق العاده با تحدى و چلنج همراه نباشد آن را كرامت ناميده مى شود و خاصة اولياى خداوند است. وفرق ديگرى كه ميان معجزة انبيا و كرامت اوليا وجود دارد عبارت از اين است كه معجزه در اختيار انبيا مى باشد و هر زمانى كه ايجاب مى نمود، براى اثبات نبوتش و عاجز نمودن خصم، مى توانند معجزه يى از خود به مشاهده بگذارند، در حالى كه كرامت به اختيار اولياى خداوند نبوده ، خداوند بعضى اوقات به خاطر بزرگداشت مقام بنده نيكو كارش، كار خارق العاده را ازدستش صادر مى نمايد.
در قرآن عظيم الشأن به نام معجزه چيزى وجود ندارد، آنچه كه در قرآن معمول است به نام “بينات” ذكر شده كه به معناى نشانه ها به كاربرده مى شود كه هر پيامبرى معجزات و يا بيناتى با خود داشت روى اين ملحوظ حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه وسلم به عنوان آخرين پيامبر خداوند متعال داراى معجزاتى بود كه خداوند آنها را به خاطر اثبات نبوتش و تكريم و تقدير آن شخصيت بزرگ و هدايت و راهنمايى بشر، به ايشان عطا كرده بود كه تعداد آن به اساس قول اهل علم به يك هزار و شايد بيشتر ازآن مى رسيد، و دراين بحث مختصر از مشهورترين معجزات آن حضرت صلى الله عليه وسلم نام خواهيم برد تا دليل قاطعى براى معاندين رسالت حضرت محمد صلى الله عليه وسلم بوده و هم معلومات مزيدى باشد براى دوستداران رسول اكرم صلى الله عليه وسلم:

1_قرآن كريم:

قرآن عظيم الشأن كه كلام مقدس خداوند بوده، داراى احكام، قضاياى عقلى كه در عمر بشريت سابقه نداشته، تركيب، معاني، اخبار غيب، فصاحت، بلاغت و … كه تا امروز بيشتر از14 قرن مى گذرد دشمنان دين مقدس اسلام نتوانسته اند آيتى و يا سوره يى به مثل آن بسازند و براى مقابله با قرآن عرضه بدارند، خداوند كافران را چلنج داده و به مقابله قرآن فرا مى خواند:
“قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله و لوكان بعضهم لبعض ظهيرا.”
” ام يقولون افتراه قل فأتوا بسورة مثله. (سوره يونس آيه 38)
“قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات” (سوره هود آيه 13)
” و ان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداء كم من دون الله ان كنتم صادقين، فان لم تفعلوا و لن تفعلوا…” (سوره بقره آيه 23-_24
و تافرارسيدن قيامت اين معجزه باقى و پايدار خواهد بود.

2_ شق شدن مهتاب:

اهل مكه از پيامبر اكرم صلى الله عليه وسلم درخواست كردند تا نشانه را كه دلالت بر نبوتش باشد براى شان بياورد، حضرت محمد صلى الله عليه وسلم به مهتاب اشاره نموده، مهتاب به دو قسمت شده و بر دو كوه بزرگ از مكه فرود آمدند. مردم مكه گفتند: محمد ما را سحر نموده است. اينجا بود كه سوره قمر نازل گرديد.

3_ نزول باران:
نزول باران از معجزات مشهور پيامبر اكرم بود كه چندين بار تكرار شده است حتى قبل از نبوتش، چنانچه ابوطالب در شأن شان گفته بود:
و ابيض ليستسقى الغمام بوجهه
كــــمال اليتمى و عــــــصمة للارامل

4_ جاري شدن آب از بين انگشتان مبارك ايشان:
انس بن مالك روايت مى كند كه وقت نماز عصر فرارسيد، آب براى وضو موجود نبود و مردم در جستجوى آب بودند، ظرف آب وضو را براى آن حضرت آوردند، آن حضرت دست مباركش را بر ظرف نهاد و مردم را امر كرد تا وضو نمايند من مى ديدم كه آب از بين انگشتانش جارى بود و همه مردم از آن وضو نمودند؛ قتاده گفت: براى انس گفتم: چند نفر بوديد؟ گفت: قريب سه صد نفر.

5_ فوران آب از چاه حديبيه:
در سال ششم هجرت، وقتى كه پيامبر صلى الله عليه وسلم با هزارو چهار صد نفر از اصحاب مباركش جهت اداى عمره از مدينه منوره به مكه معظمه روان شدند، به اساس مخالفت قريش در حديبيه معطل قرار گرفته داخل مكه نشدند. مردم به آب نيازمند شدند و چاه آبى كه در حديبيه بود خشك شده بود، اين موضوع را براى رسول اكرم صلى الله عليه وسلم عرض كردند، رسول الله صلى الله عليه وسلم با مقدارى از آب مضمضه نموده آن را در چاه ريخت، بعداز لحظاتى آب فراوانى بدرشد كه نيازمندى هاى هزارو چهارصد نفر با تمام معنى ازآن رفع گرديد، كه اين قضيه معجزه صادق آن حضرت صلى الله عليه وسلم به شمار مى رود.

6_ كاسه شيرى كه صدها انسان را سيراب كرد:
ابوهريره رضى الله عنه روايت مى كند كه روزى از فرط گرسنگى از خانه خارج شدم و بر سر راه نشستم، ابوبكر صديق از نزدم گذشت در مورد آيه يى از قرآن از وى پرسيدم تا باشد مرا به خوردن طعام دعوت كند، اما نكرد. حضرت عمر به همين شكل گذشت، پس ازآن پيامبراكرم كه مرا ديد، ايشان آنچه را كه مرا تهديد مى كرد و رنج مى داد دانستند و برايم فرمودند: با من بيا. در خانه مبارك كاسه شيرى وجود داشت كه كسى براى شان هديه فرستاده بود، حضرت پيامبرخدا برايم گفتند: نزد اهل صفه رفته و ايشان را نزدم بخواه، من كه اين كار را خوش نداشتم كه ايشان را در نوشيدن شير دعوت كنم، چون كه خودم زياد گرسنه بودم، اما چون امر رسول الله صلى الله عليه وسلم بود، رفتم و ايشان را نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه سلم فراخواندم، پيامبراكرم صلى الله عليه وسلم برايم فرمودند: كاسه شير را به هريك بدهيد تا بنوشد، همه نوشيدند، در آخر خودش نوشيدند و باز برايم گفتند: بنوش، تا آنكه گفتم: ديگر توان نوشيدن ندارم، در آخر باز خودشان نوشيدند. اين نيز يكى از معجزات آن حضرت صلى الله عليه وسلم بود كه سبب تقويت مؤمنان و كوبيدن منكران و كافران به شمار مى رود.

7_ مشك روغن بعد از خالي شدن دوباره پر مي شد:
ام سليم مشك روغن را براى پيامبرخدا فرستاد ، فرستادة ام سليم بعد از اينكه روغن مشك در خانه رسول الله صلى الله عليه وسلم خالى شد، دو باره مشك را گرفته به خانه آمد. كنيزك مشك را در يك ميخ آويزان نمود؛ ام سليم ديد كه مشك مملو از روغن است و روغن مى چكد او باور نكرد كه كنيزك آن را به رسول الله رسانيده است، بناء كنيزك را مورد تهديد قرار داد، به خاطر اثبات موضوع ام سليم و كنيزك شان نزد پيامبرخدا رفتند، حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وسلم از آمدن دخترك و روغن آوردنش تصديق نمودند، ام سليم گفت: اى رسول الله صلى الله عليه وسلم همين اكنون مشك از روغن پراست و ازآن روغن مى چكد. پيامبرخدا فرمودند: اى ام سليم آيا تعجب مى كنى از اينكه خداوند ترا روزى دهد، چنانچه تو به پيامبرش دادي، بخور ونوش جان كن.

8_ كفايت كردن طعام اندك براي تعداد بيشتري مردم.
اين معجزه نيز چندين بار تكرار شده است.

9_ جابربن عبدالله براي پيامبرخدا عرض كرد:
اى رسول الله صلى الله عليه وسلم! پدرم فوت نموده است و اوبسيار قرضدار بود، مالى كه بجا گذاشته است براى قرض هايش كفايت نمى كند پس همراى من تشريف فرماييد تا صاحبان قرض مرا اذيت نكنند، حضرت رسول الله صلى الله عليه وسلم با وى رفتند به خرمن هاى خرما و دعا نمودند و گفتند: توزيع كنيد، بعد از اينكه قرضداران هريك حق كامل خود را گرفتند بازهم آن قدر خرما باقى مانده بود كه قرضداران برده بودند.

10_ فرمان بردن درخت از پيامبرصلى الله عليه وسلم:
به روايت جابربن عبدالله رضى الله عنه، حضرت رسول الله صلى الله عليه وسلم در يك صحرا مى خواست قضاى حاجت نمايد ستره وجو نداشت، در كنارة دشت دو درخت موجود بود، حضرت رسول الله صلى الله عليه وسلم شاخ هريكى از درختان را گرفته و فرمودند: به امر خداوند از من فرمانبر. درختان به پيامبرخدا نزديك شده و ايشان را پوشانيد. بعد از اينكه رسول الله صلى الله عليه وسلم از آنجا بازگشت ديدم كه هر درخت سرجاى خود قرار گرفتند.
11_ جابربن عبدالله رضى الله عنه روايت مى كند كه حضرت رسول الله صلى الله عليه وسلم بربيخ درختى ايستاد شده و خطبه ميدادند، زنى از انصار گفت: اگر اجازه بفرماييد من غلام نجار دارم از وى مى خواهم تا يك پايه منبر براى تان بسازد، پيامبرخدا گفت: آري. بعدازآن، آن بيخ درخت ناله مى كرد مثلى كه طفل ناله و گريه مى كند، پيامبرخدا فرمودند: “ان هذا يبكى لما فقد فى الذكر” .

12_ تسبيح گفتن سنگريزه ها در دست پيامبر اكرم صلى الله عليه وسلم:
از سويد بن يزيد سلمى روايت است كه او از ابوذر غفارى رضى الله عنه شنيده است: من پيامبر را جستجو مى كردم روزى كه او را تنها ديدم همرايش نشستم تا اينكه ابوبكر، عمر و عثمان رضى الله عنهم آمدند و در اطراف پيامبرخدا نشستند، حضرت پيامبراكرم صلى الله عليه وسلم هفت سنگريزه كه در پيش رويش قرار داشتند به دست مباركش گفت، سنگريزه ها تسبيح مى گفتند و من همچو همان بيخ درخت كه منبر پيامبرخدا بود، ناله شان را مى شنيدم، وقتى كه بر زمين مى انداخت خاموش مى شدند، به همين گونه در دست ابوبكر، عمر و عثمان رضى الله عنهم اجمعين، تسبيح گفتند.

سلام دادن سنگ برپيامبرخدا:
از حضرت جابربن سمره رضى الله عنه روايت است كه رسول الله صلى الله عليه وسلم فرموده اند: ” انى لأعرف حجراً بمكه كان ليسلم على قبل أن ابعث انى لأعرف الان” سنگى را در مكه مى شناسم كه قبل از نبوت بر من سلام مى گفت، و من همين اكنون آن را مى شناسم. پس سلام سنگ به عنوان يك جماد بر پيامبرخدا امر خارق العاده است كه بشر از ارايه مثل آن عاجز هستند، كه يكى از معجزات بزرگ آن حضرت شناخته مى شود.

14_ سجده نمودن شتر براي رسول اكرم صلي الله عليه وسلم:
از انس بن مالك روايت شده است كه خانوادة از انصار بر شترى كه آب مى كشيدند خسته شده بود و توان نداشت كه ديگر آب بكشد، حضرت پيامبرخدا وارد باغ شد، شتر كه در كناره باغ بود، رسول اكرم صلى الله عليه وسلم ديده به او نزديك شد شكوه سرداد و در پيشگاه شان سجده كنان افتاد، حضرت پيامبرخدا از پيشانى اش گرفته و آن را وارد عمل ساخت.. اين خود دلالت به عظمت و بزرگى شخصيت آن حضرت صلى الله عليه وسلم مى كند كه يك حيوان در پيشگاه شان سجده مى كند.

16_ گرگ به رسالت رسول الله صلي الله عليه وسلم شهادت مي دهد:
از ابوسعيد خدرى رضى الله عنه روايت است كه گرگى بر گوسفندى حمله كرده او را گرفت، چوپان گوسفند را از گرگ رهانيده و ازآن منع نمود، گرگ از عقب گوسفند حمله نموده و گفت: آيا از خدا نمى ترسي، روزى كه خداوند برايم داده ، از من مى ربايي؟ چوپان تعجب كرد، گرگ گفت: آيا ترا به عجب تر ازاين خبر ندهم؟ محمد بشراست و مردم را از احوال امت هاى گذشته خبر مى دهد. چوپان اين واقعه را به پيامبرخدا حكايت كرد و پيامبرخدا تصديقش نمود.

16_ احترام حيوان وحشي به پيامبرخدا
عايشه رضى الله عنها فرموده است: يك حيوان وحشى در خانه داشتيم كه با خارج شدن حضرت پيامبرخدا از خانه، مى دويد و بازى مى كرد، هنگامى كه احساس مى كرد كه رسول الله صلى الله عليه وسلم در خانه آمد، در خانه اش داخل شده و تا زمانى كه حضرت پيامبرخدا در خانه مى بود، اندك ترين حركتى از خود نشان نمى داد.

17_ سخن گفتن آهو و وفاي او با پيامبرخدا
انس بن مالك روايت مى كند كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وسلم قومى را ديد كه آهوى را شكار كرده و بريك ستون بسته اند، آهو كفت: اى پيامبرخدا! من داراى دو چوچه هستم، برايم از ايشان اجازه بخواه، بعد ازاينكه به چوچه هايم شير دادم بر مى گردم. رسول اكرم صلى الله عليه وسلم فرمودند: آن را رها كنيد وقتى كه به چوچه هايش شير داد دو باره نزد شما بر مى گردد، مردم گفتند: كه ضمانت مى كند؟ رسول اكرم صلى الله عليه وسلم فرمودند: من . آهورا رها كردند، وقتى كه به چوچه هايش شير داد برگشت و مردم دو باره او را بر ستون بستند. پيامبرخدا فرمودند: صاحب اين آهو كيست؟ مردم گفتند: اين شخص اى پيامبرخدا! رسول الله فرمودند: براى من اين آهو را بفروشيد. گفتند: اى پيامبرخدا آن آهو از آن تو باشد. رسول الله فرمودند: او را رها كنيد، مردم او را رها كردند و آهو رفت. اين چه نشانه بزرگى است براى صدق رسالت آن حضرت صلى الله عليه وسلم براى آنانكه داراى عقل سليم اند.

18_ باز گردانيدن چشم قتاده و شفا يافتن آن:
در غزوه احد چشم قتاده بن نعمان از قالبش خارج شده و بر رخسار وى آويزان بود حضرت پيامبر خدا آن را دو باره در جايش نهاد وچشمش بهتر از پيش ديد و بينايى پيدا كرد.

19_ تبديل شدن شاخة چوب به شمشير:
در غزوه بدر شمشير عكاشه بن محصن شكست، حضرت پيامبرخدا شاخه چوب را به وى داده و فرمودند: با اين پيكاركن. آن شاخه چوب در دست عكاشه به شمشير دراز ، بران و سفيد تبديل شد و تا جنگ اهل ردت، عكاشه با آن در تمام غزوات شجاعانه مى جنگيد.

20_ ابن ابى شيبه روايت مى كند كه زنى طفلى داشت از اثر بلا و مصيبتى كه به او رسيده بود سخن نمى گفت. بعد از دعاى پيامبرخدا شفا يافته و بهترين انسانهاى عاقل آن زمان ببار آمد.

21_ در غزوه خيبر وقتى كه پيامبرخدا علم و پرچم جنگ را مى خواست كه به حضرت على تسليم نمايد، او از درد چشمش شكوه نمود، حضرت به او دعا نمود. چشم مبارك حضرت على رضى الله عنه صحت يافت و بعد ازآن هرگز ديگر درد نكرد

22_ از بركت دعاى آن حضرت مرد كور مادر زاد شفا يافت كه اين قضيه از روايت عثمان بن حنيف به اثبات رسيده است.

23_ شفاى طفل كه از جن ها آرزو مى ديد، چنانچه عبدالله بن عباس اين مطلب را روايت كرده است.

24_ اخبار حضرت پيامبرخدا از امور غيبى كه تفصيل آن از حوصله اين نوشته كوچك بيرون است.
علاوه بر آنچه كه از معجزات حضرت محمدبن عبد الله صلى الله عليه وسلم آخرين پيامبرخدا تذكر به عمل آمد، معجزات ديگرى نيز خداوند به آن جناب ارزانى فرموده بود كه نگاشتن همه آن در اين جا كار بس دشوار است آنچه كه حايز اهميت است و بايد محراق توجه باشد اين است كه هرشخص مؤمن و مسلمان بايد از صميم قلب بر آن حضرت ايمان صادقانه داشته باشد و خط مشى فكرى آن حضرت را نصب العين زندگى خود قرار دهد و به هيچ قيمتى ازآن تنازل ننمايد وگرچند مورد تهديد و ملامتى قرار گيرد، چون خبيب بن عدى و بلال حبشى و امثال ايشان صبر و استقامت را در راه خدا برگزيند.
خلاصه اينكه زندگى بدور از تكيه گاه دينى دشواراست، و دينى هم كه به عنوان تكيه گاه روحى براى انسان است و نقش سازنده در رساندن انسان به قلة سعادتمندى بازى مى كن ، همانا دين مقدس اسلام است ، زيرا جز انقياد به همين دين، بارورها و پندارهاى ديگرمورد پذيرش پروردگار قرار نمى گيرد، خداوند مى فرمايد:” ان الدين عندالله الاسلام”.
درود وسلام بر آن شخصيت عظيم الشأن كه در راه نجات بشر از فروفتن به منجلاب شقاوت و بدبختي، تلاش هاى گسترده را بذل نمودند و بدين منظور راحتى را در زنده گى خود در دنيا نچشيدند و بارى هم آرام نخسپيدند تا آنكه به جوار رحمت پروردگارشان پيوستند.
آمين

 


TAGS:


About the author

160