شوخی با صدای سکوت ونگاه آرام

Posted on at


شوخی یکی از سرگرمی های است که باعث شادی و تفریح می شود و انسان ها برای شادی وتفریح زیاد ضرورت دارند,اما از خود اندازه هم دارد که باید مرعات شود.شروع مکاتب در سال 1392 بود و من صنف یازده شده بودم و چونکه با همصنفانم دو سال دیگر بودم خیلی در صنف شوخی میکردم و میخواستم از دوران مکتب خاطرات خوشی داشته باشم .روزی یکی از همصنفی هایم ولادت کرده بود و من هم خبر شدم وقتی تقسیم اوقات درسی خود را درست کردم ,یک سرمه را نیز داخل بکسم کردم.و فردا صبح که مکتب رفتم به صنفی هایم گفتم مژده دارم .اینکه صنفی ما ولادت  کرده همه خوشحال شدن؛بعد گفتم به مناسبت این همه چشم های خود را سرمه کنید . وقتی همه دخترها چشم های خود را سرمه کردند ,نشسته بودیم که استادی داخل صنف شد گفت چرا این قدر سر صدا میکونید البته خانه ننه تان است یکبار استاد به طرف همه نگاه کرد گفت چرا همه چشمهای خود را سیا کردید .نکه ننه همه شما زایده همگی خندیدیم واستاد هم رفت .چند لحظه بعد مدیره مکتب ما با اعصبانیت داخل صنف شد گفت شاگرد ها همه به اداره بروید زود زود بعد من فهمیدم و به صنفی هایم گفتم بخدا کسی که دهن باز کند زبانش را قیچی می کنم ,خلاصه به اداره که رفتیم مدیره خیلی با جدیت مارا دشنام زد گفت ایمسال همه را ناکام میکنم و گفت این سرمه  از کی بوده, دست خود را بالا کردم و گفتم استاد سرمه را من یافتم .گفت چرا به این ها دادی گفتم استاد خودشان خواستن ,مدیره گفت بس بس به استاد مان گفت امروز همه را غیر حاضر کنید.بعد به صنف خود رفتیم وصنفی هایم از من قهر کردند ورخصت شدیم .شب تا صبح فکر کردم و فردا مکتب رفتم دیدم همه پریشان هستند از یکی پرسیدم گفتم چرا:گفت استاد ریاضی امتحان میگیرد وهیچکدام یاد نداریم گفتم استاد از شما امتحان نمی گیرد گفتن چری گفتم شما نگاه کنید .ورقی که روی در.ازه صنف ما بود وروی آن صنف یازدهم با نوشته بود .آن را کندم و ورق دیگری نوشتم صنف ششم الف ,وبه دروازه نسب کردم ؛بلاخره ساعت ریاضی خلاص شد .و صنفی هایم خوشحال شدند واز من آشتی کردند.ایمسال خیلی شوخی کردم حتا استاد ها را به گپ می گرفتم که ساعت خلاص شود واستاد برود .صنفی هایم را آزار میدادم و آنها هم که مرا به استادم بلد میدادند .استاد میگفت صدیقه لیاقت شوخی را دارد وبه آن میزیبه .باز من میگفتم راست میگویند. گر چه شاگرد لایق بودم وسوم نمره در صنف بودم مهربان هم که خیلی زیاد .و هدف از شوخی هایم فقط ساعتیری است .و من طرفدار کارهای هستم که پشیمانی نداشته باشد ؛     



About the author

sediqaehrari

sediqa ehrari is the 11th class of Baqnazargah School in Herat.

Subscribe 0
160