چشمان آهوانه اندوه زار کیست

Posted on at


 


با چشمان کوچک و میشی اش معصومانه مینگرد گویی در جستجوی گم گشته اش است او در3 سالگی از آغوش پرعطوفت مادر جدا شده است 



 


کاکای فرشته از اثر برخورد غیرعمدی یکی از اقارب شان را به قتل رسانید آنان علاوه بر خون بها فرشته 3 ساله را از نزد پدر کلانش به بد گرفتند 


در جرگه فیصله گردید فرشته تا ایام بلوغ نزد عمه اش که شوهرش عمه اش برادر مقتول بود امانت تا بعد از مرحله بلوغ به خانواده مقتول سپرده شود 


 


 


فرشته در آن زمان کودک بیش نبود تا 11 سالگی  نزد عمه پرورش یافت زمانیکه به مرحله بلوغ نزدیکتر میشد چشمان آهوانه فرشته زیبایئ اش را دوچندان دلفریبتر ساخته بود  


شوهر عمه که فریفته فرشته شده بود در کمین بود چه  زمان فرشته را بدام اندازد  


در یکی از روز های تابستان زمانیکه عمه فرشته برای خریداری رفته بود ، شوهر عمه از موقع استفاده کرده فرشته را بیهوش و مورد تجاوز قرار داد زمانیکه فرشته چشمان خود را باز کرد عمه اش را بالای سر دید که اشک میریخت و به او تسلی میداد و پیهم اسرار میکرد تا ایم موضوع را پنهان نگهدارد .



 


فرشته که به سان فرشته پاک و صادق بود و یک سال قبل از موضوع بد دادنخود آگاهی حاصل کرده بود آشفته و پریشان بنظرمیرسید 


وقتی مادر صفی ( خشو فرشته ) به دیدن فرشته آمد فرشته موضوع را با مادر صفی در میان گذاشت خشواش که نمیخواست بیشتر از این تشت رسوای اش از آب بدر شود خواست موضوع را پوشیده نگهدارد .


 


مراسم عروسی بزودی سربراه گردید و به پسر خود سوگند داد تا این موضوع را پوشیده نگهدارد زیرا خشو فرشته زن مسلمان بود و به عفیف بودن فرشته ایمان داشت و کافی میدانست که در 3سالگی فرشته ظالمانه از مادر اش جدا شده است 


او فرشته را به سان دختراش دوست میداشت و مرگ شوهرش از تقدیراتالهی میدانست پدر کلان صفی که مرد ظالم بود و تپش قلبش لحظه  برای انتقام جویئ نمی استاد منتظر فرصت بود  


سرانجام مراسم عروسی انجام شد کاکا که بسان پلنگ در کمین نشسته بود و انتظار رسوای برادر زاده اش را داشت متوجه که بعد از مراسم عروسی صدا بلند نشد فرصت را غنیمت شمرد و به فرشته اتهام بست که با او رابطه نامشروع داشته و موضوع تجاوز را زنا قلمداد نمود وقتی پدر کلان صفی از این موضوع آگاهی پیدا کرد بدون کدام ثبوت فرشته را در حویلی سنگسار و به خانه پدر اش فرستاد 


 


صفی و مادر اش در مقابلتصمیم  پدر کلان ایستادگی نتوانستند فرشته بار دیگر بد بخت و آواره بی سرنوشت در چهار راه زندگی قرار گرفت 


چشمان فرشته هنوز هم آهوانه اندوه زار گم گشته اش است او در هر مرحله زندگی انتظار یک گم گشته اس


 



About the author

160