آرزوی دیدنت

Posted on at


 


انتظار چه واژهً سخت و دردناکی ست توصیف کردنش برایم مشکل،کاش هیچگاه در انتظار دیدنت  نبودم آن هم دیدن اتفاقی طوری که با دیدنت تمام دلتنگی هایم به یک باره گی تمام میشد و از شوق دیدنت ناراحتی هایم را به دست باد میسپردم حتی برای مدتی کوتاه اما شاید این مدت کوتاه برای من یک عمر باشد عمری که تمام روزهای خوبش را با تو تجربه کردم هرچند خیلی کوتاه بود اما متفاوت با هر زمان دیگری...


انگار تولد دیگری در من رخ داده بود ، احساس خاصی داشتم شاید میشود گفت احساسی همانند یک حباب، حبابی که در هوا رها و آزاد است و با درخشش خورشید جلوه اش بیشتر میشد ، تو همان خورشید من بودی که  با بودنت مرا به اوج آسمان میبردی


...


اما حال چه کنم با نبودنت همانند ستارهً ای سهیل دست نیافتنی شده ای؟؟؟


چرا تمام اتفاق های خوب زندگی کوتاه مدت ست مانند بودنت با من؟؟؟


گاهی به آسمان نگاه میکنم به همان آسمانی که تنها سقفی که هم تو در زیر آن هستی هم من، نگاهی دیگر به ستاره ها و با خود میگویم  شاید او هم همانند قدیم وقتش را برای تماشا کردن شب های پر ستاره صرف کند و یادی از من در ذهنش زنده شود



یادی از زمانی که در کنار هم بودیم و از هر دنیای دیگر دور، آن زمانی که احساس میکردیم دنیا از آن ماست ، جزً همدیگر کسی را نمیدیدیم اما حال بیا ببین همه را میبینم جزً تو ، توی که تمام خواسته هایم در تو خلاصه میشد...


ببین یک روز دیگر بی تو گذشت،نیستی  اما دلم بدجوری  تو را می خواهد شاید قسمت من باشد این طور بی تو باشم ، خیلی سخت است این طوری از تو جدا بشوم


 کی مثل من!!! این گونه این همه دوستت داشت ، کی مثل من!!! یک لحظه بی تو چشم هایش را بی تو روی هم نمیگذاشت با این که دیگه نیستی من هنوز دوست دارم  با اینکه نیستی  هیچکس را بجایت نمیگذارم ، پیش من نیستی ولی باز هم من چشم انتظارم


 


نویسنده:ناهید بیکران



About the author

nahidbikaraan

Nahid Bikaraan is an adolescent Afghan girl who recently has found a new working place in Kabul. She is a typical afghan girl who is graduated from high school and was seeking to show her talent. She hates to stay home as most of afghan girls have to do, and…

Subscribe 0
160