برپدر این طور مملک لعنت !!!

Posted on at


برپدراين طورمملكت لعنت!


 مكتب را اَتش ميزنند، یک عده ميگويند ولله كارپاكستان است! پل وپلچك رامنفجرميكنند، ميگويند پاكستان وايران نميمانندكه ما پيشرفت كنيم! انتحاري ميشود، ده هانفربه خاك وخون ميافتند،موترها،تاسيسات،ساختمان ها وجاده تخريب ميشوند، ميگويند مدارس ديني پاكستان والقاعده افغانهاراشستشوي مغزي ميدهند! مظاهره ميشود ودركمترازنيم ساعت به خشونت كشيده ميشود، مغازه ها ودكانهاچورميشوند، شيشه هاميشكنند، ترافيك مختل ميشود، مردم ازكاروزندگی ميمانند، ميگويندافرادمغرض وفرصت طلب دربين مردم جاي گرفته بودند!فاسد ترین کشور دنیا میشویم ، میگویند ولله دولت حقوق کافی نمیدهد مردم مجبور هستند رشوه بگیرند ،درتوليدموادمخدردرجهان اول ميشويم ميگويندگناه غرب است اگرآنهاهيرويين افغانستان رانخرنداينجاكسي كوكناركشت نميكند، دهقان هاي بيچاره چي كنند؟!! زيرپُل سوخته وداخل كانالهاي شهر ودرهربيغوله يي معتادسرمعتادافتاده اند، ميگويندبرپدرايران لعنت كُل جوانهاي مارا معتاد ساخته است! درچوكها بيكارسربيكارافتاده اگرساعت ده هم بري سراغ شان به كمترازپنجصدافغاني سركارنميروند! ميگويندبرپدرباكستان وايران لعنت نميماند فابريكه هاي ما جورشوندومردم صاحب كارشوند! گپ  زدن خودراياد نداريم ، معلومات مان صفراست، فرهنگ راخيال كدام خوردني ميكنيم ، حتي يك بنگاه نشراتي وناشرنداريم ، ميگويندبرپدرايران وپاكستان لعنت كه كتابهاي شان افغانستان راپُركرده است! سوزن توليدميكنيم سنجاق ميبرايد، خوراكي توليدميكنيم سمي ميبرايد،لباس توليدميكنيم بيراهن تنبان ولُنگي ميبرايد، كارخانه هاي بوت دوزي سقوط ميكنند، ماشين هاي نساجي گلبهاررااستادفريدباخود ميبردبه جهنم! قندبغلان سقوط ميكند، سمنت غوري ميرودبه جيب امثال محمودكرزي، مصطفي كاظمي قرباني وهم ترقي اقتصادي ميشود، پُول پروژه هاي اقتصادي درشكم هاي گُنده سرهم انبارميشود،ميگويندبرپدرچين لعنت كه مالش دنيارا پُركرده! سالنگ هرسال جهنم يخ ميشود آدم سرآدم ازسردي ميميرد،ميگويندبرپدرروسيه لعنت نقشه تونل سالنگ رابه افغانستان نميدهد!!! سنك مرمر ، رخام و كرومايت قاچاق ميشود، لعل ولاجورد وطلاو وجهارتراش وچی وچی  ميرودبه جيب هاي چهارتاگوساله ، ميگويندمداخله است مداخله است مداخله است، ماراديگران اَرام نميمانند! 


 


من ميگويم برپدرخودمالعنت، برپدرخودمالعنت،برپدرخودمالعنت !


 


چقدرسخت است نه؟ ماكه داعیه دارکُل قلمرو اسلام و تاج سرعالم هستيم جرابرپدرمالعنت؟؟ واي چقدرمردم خوب ونجيب وشريف !


 ببخشيد برپدرخودم لعنت ! چون من پنجساله بودم كه پدرم مُرد واصلآ هیچ چیز خوبی به من ياد نداد و ما هم شدیم به اصطلاح خودمان " دانگه یی" !


به ديگران حتماپدران شان خيلي چيزها يادداده اند! همه پدركده هستندديگه ! حتما كُل خرابي ها زيرسرمابي پدرهاست! پس ازخودم شروع ميكنم !


- اولين باري كه سواربس شهری شدم  بسهاي برقي بود! شيك وراحت ! يك روزيك بزرگوار دریشی پوشیده راديدم كه دزد كي يك تكه بزرگ از اسفنج چوکی موتررا جداكرد ودرجيبش گذاشت! من هم برای سرگرمی يك تكه اسفنج كارداشتم ، چون پدرنداشتم  كسي ازمن نپرسيد كه چرا این را كندي؟  تازه خليفه نوريه (راننده بس) مراميشناخت ومن هميشه باموتراوتا دهمزنگ رفت واآمد ميكردم، دلم نيامدموترش را بیشترخراب كنم وبه همان يك تیكه اسفنج اكتفاكردم !


- میز وچوكي هاي مكتب ماراازچکوسلواكيااآورده بودند ، درمکتب های کابل بی جوره بودند، چوكي هاي مخصوص مكاتب ازچوب اعلي سه پوست وهفت پوست ! درست يادم نيست اما كم ازكم تخته هاي هشت يا ده جوكي راجداكردم وازشان تابلوهاي شبكه كاري شده ساختم وفروختم (فكركنم وقتی که متعلم مکتب بودم شبكه كارماهري بودم) ! اينبارش برعلاوه پدرم كه بی وقت مرده بود  تقصيرتحويلدارمكتب هم بود چون اومواد مكتب وازجمله تخته هاي چوكي رادزدكي به پُشت بايسكلش ميبست وميبردخانه ، من هم حین دزدی گيرش كرده بودم ، اينباربرپدرتحويلدارهم لعنت!


-تيم فوتبال ماقوي بود ودردسته دوم كابل بي رقيب بوديم ! يك داوربودبنام ضياء روشنگر، اين آدم ازاولش باتيم مالَج بود وميخواست هرطوري شده مارا(عادلانه) ازمسابقات حذف كند وروزي كه باتيم جوانان ميهن بازي داشتيم او اين كار را كرد ! درحین بازی یکبار توپ كه يك متراززمين خارج شده بود وما منتظر بودیم که پرتاب اوت به نفع ما اعلام شود ، به اشاره جناب روشنگر بازیکن تیم مقابل توپ را از بیرون خط  آورد و وارد گول خالی ما کرد چون همه ما ایستاده بودیم ! داور گفت گول قبول است !!!! ماهم شورش كرديم ! به اجازه شما دوتاازدروازه هاي كميته ملي المپيك راشخصابالگدشكستم ! باقي اش بماند ! اينجابرخودم لعنت!


-  تازه جوان شده بودم ، جنگ هاي تنظیمی درکابل بیداد میکردند  ومن هم به دعوت يك دوستم درپوسته يي كه ازسوي يكي ازتنظيم هادرتصدي ساختماني هلمند (تصدي بزرگ دولتي) درپُشت ليسه حبيبيه ايجاد شده بود سلاح گرفتم ، 


دوستم گفته بوداينجادريك ماه ميليونرميشي!  خلاصه شبهااموال قابل انتقال تصدي مخصوصا آب ضديخ موتر را ازتصدي غارت ميكرديم ودرقواي مركزميفروختيم ، نيم پولش راهم قمارميزديم ! دنيا به كام ما بود وگورپدربيت المال ! ديري نپاييد كه جنگ مغلوبه شد وتنظيم رقيب باآتش سنگين لیسه حبیبیه را تصرف کرد پشت دروازه هاي تصدي رسيد! ياكشته ميشديم يافرارميكرديم ! ماكه باهيچ كس پدركُشتگي نداشتيم وبراي ميليونرشدن اَمده بوديم فرار را برقرار ترجيح داديم اماقبلش ! چشم تان روزبدنبيند دونفر سلاح پيكه به دست واردگدام تصدي ميشوند وتمام اموال گدام رابه رگبارميبندند وسوراخ سوراخ ميكنند(ازما که نشود چرا ازدیگران شود؟) !  باوركنيددرگدام حتي قايق موجودبود ! زياد ناراحت نشويد تنظيم رقيب فرشته هانبودند وهمينكه داخل تصدي ميشدند تمام اموال را دوروزه به جايداد ميرساندند(آنها وقتی تصدی را گرفتند حتی سیم های برق را ازدیوارها کندند وفروختند) ! بازهم صدرحمت به خودمان ! به هرحال مافراركرديم وبرپدرمان لعنت! راستش برخودمان لعنت! ( برپدرما يابرپدرديگران لعنت يك اصطلاح جاافتاده است براي تقبيح يك عمل بد درافغانستان) ! اين هم ازمعلومات حكيمانه ما !


-درهمان زمان جنگ من خودم كه جرأت نداشتم كسي رابكشم اما يكي كه هيچ نميشناختمش وهيچ هم برايش بدي نكرده بودم از سر راه دورم داد و جنان باقنداق تفنگش زدبه شانه ام كه روزروشن درچشمم شب تاريك شد وستاره هاي آسمان راچندتايكجايي ديدم  تازه شانس آوردم كه بعدازيك شب زندان مرانكشت ! اما همان شب خيلي هاراديدم كه فقط ازروي سرك گرفتند واندكي بعد كشتند آنهم چي كشتني ؟ دست شان درد نکند ! باورتان ميشود ؟ يك نفر ، يك مرمي راكت آر پی جي !! طرف چنان گُم شدكه نگو!شنیده بودیم که ميگفتندگورت راگُم كن! گورش راكَم كَم كردند ولله ! من كه ديدم سرم ضعف آمد اگرنه به خودم لعنت! اينهايي كه گفتم هيچكدام نه پاكستاني بودند ، نه ايراني، نه عرب ونه غربي ! حالابرپدركي لعنت؟؟


 ماكه ازمهلكه نجات يافتيم تعهدكرديم كه ميريم يك سلاح ازتنظيم ديگه ميگيريم ودمارازروزگار اينهادرمياريم ! اماشب كه خوابيديم، سردرگریبان مان کردیم  وباخودمان مصلحت كرديم ديديديم كه شكرخدا جرأتش رانداريم ! اگرجرأتش راميداشتم بازهم برپدرم لعنت! نه ! بر خودم لعنت! خوب بار وبنديلم رابستم وراهي ديارغربت شدم وبا هزار بدبختی که خودتان میدانید تا همین کشورهمسایه رفتم !


حتی آنجا ديگه مردم ازهمسايه هاي شان شكايت نميكردند، ملامتي ومشكلات شان را به گردن شرق وغرب نميانداختند، باوجودنارضايتي ها وطن شان راخراب نميكردند، همه امتيازات را اول به خودشان قايل بودند، ازديگران بازرنگي واتحادعمل به نفع خودشان استفاده ميكردند،دنبال دانش وفن چهارنعل ميدويدند، ابتكارميكردند وبه خودشان وفرهنگ وزبان شان اهمیت میدادند وبه انسانيت باورداشتند ! چه مردم خوبی ! (استثناَت هميشه وجوددارند) !  امادرهمان زمان ماحتي استخوان هاي مرده هاي مان را برديم پاكستان وفروختيم آخرش هم برپدرپاكستان لعنت كه اين استخوان هاراميخريد ومامجبورميشديم استخوان های مرده هایمان را ازگورستان ها بيرون كرده بفروشيم !!!! به خيالم اولين باري كه گفتم آفرين براين همسایه های ما ولعنت برما همان زمان بود!


درباره اينكه ده پانزده سال دیگه چطوری گذشت چیزی نمیگویم اصلا قابل چیز گفتن گفتن نیست  (به خصوص دوران طالبان که اوضاع مملکت چیز در چیز بود) !


بعدازوقفه!!


خوب ازدفترخودمان شروع ميكنم ! همكارانم ادعاميكنندنخبه هاي اين مملكت هستند ، برمنكرش لعنت! يك روزخدمتكاردفتركه سن وسالش برابرمادربزرگهاست ناراحت وبرافروخته وارد دفترماشد ! دست پاک تشناب كه دوسه جايش بارنگ زرد (بی ادبی معاف ) مزیّن شده بود دردستش بود ،  دست پاک رابلند برد وبه همه نخبه گان نشان داد وگفت درتشناب هم كاغذاست وهم آب ! شماخجالت نميكشيد؟؟ مانخبه گان سرهايمان رازيرانداخته ودعاميكرديم زمين دهان بازكند ! امّا ! امّا يك تعدادنخبه گان ازاین جسارت خدمتکار برافروخته شدند واين گستاخي اورا نكوهش كردند ! کسی نباید بالاتر ازگُل به این دوستان تحصیل کرده ما بگوید  ! منتظرجي هستيد؟ كه بگويم لعنت برمن ؟؟؟


 به خدا وتمام مقدسات قسم كه من نبودم ! پس برپدركي لعنت ؟؟ ايران ؟ پاكستان؟ كي ؟ 


نخبه گان دفترمانزد رييس کمپنی ناز دانه  هستند ،اواول تر ازهمه  ميزها، چوكي هاوكمپيوترهای نو را به دفترما ميخرد، باوركنيدبه ماه چهارم نميكشد ، تازه مانخبه هاهستيم ! خوب كه فكرميكنم شب هاكه مادفترنيستيم جن ها ميايند ودر دفترما چوكي جنگی ميكنند ! اگرنه به نشستن آدميزاد اين چوكي هاكم ازكم يك ونيم سال دوام مياورند! انصافآ ماوشماهركدام كم ازكم درخانه هاي مان يك چوكي داريم ! حالابرپدركي لعنت؟؟


بگذريم ازاينكه هرروزميبينيم بادستپاک تشناب  بوت هاصافي ميشوند! قفلك هاي درهاشكسته ، شيردهن هاشكسته وحتي كمودشكسته ! باوركنيد !! برپدر..........!


مثلاهند يك هزاربس شهري به افغانستان كمك كرد كه صدتايش جورنمانده! درهرگوشه شهرتشناب ساخت ، داخل كه ميشوي دروازه وقفلك هاشكسته ! روي ديوارهاقطعاتي ازشاهكارهاي ادبي باصدهاشماره تيليفون نوشته شده ! اي خدا !  تقصيراين مردم نيست بيسواد وعامي هستند، ازاین بیچاره ها گله یی نیست ، برپدر پاكستان لعنت !! 


رفتم تشناب ترمينل ميدان هوايي كابل ! ازاينجا مردم خارج ميرن، ازخارج مياين ، حتماتشناب ها آبرومندهستند ! وقتي داخل شدم ! چشم تان روزبدنبيند يك لحظه خيال كردم داخل تشناب لب دريا جلوسينماپاميرشده ام ، قفلك ها شكسته وسيم پيجي شده، كمود و دستشوي شكسته وكثيف وهمچنان قطعاتی  از اَثارادبي روي ديوارها!


ببخشيدنتوانستم بگويم برپدرپاكستان وايران لعنت ! بااجازه شما گفتم برپدرخودمالعنت !


امانااميدنشدم ! معاون پوليس سرحدي ميدان هوايي همسايه مابود ! برايش زنگ زدم وگفتم ميدان آمده ام وميخواهم ببينمت ! بيچاره بسيارتعارف كرد وحتي گفت اگرميخواهي باموترت بيا تا زيربال طياره !! به اين ميگن رفاقت ! گفتم نه همينطوري ميبينمت ! خلاصه رفتم به ترمينل بين المللي ميدان هوايي ! گفتم اين يكي ديگه بين المللي است ! ولي متيقن شدم كه مسافران بين المللي ما هم فقط به طريقه خاص افغاني ازتاسيسات وتجهيزات استفاده ميكنند !


 سخن كوتاه كه من ندانستم دربين مردم دنيا ما اِنس هستيم ؟ جنس هستيم ؟ پري زاد..ببخشيدديوزادهستيم؟ جي هستيم بلاخره ؟ 


برپدراين ايران وپاكستان وغرب لعنت !!  نكند من زيرتاثيرفرهنگ بيگانه اين جيزهارانوشتم !!! به هرحال كارازمحكم كاري عيب نميكند اگراينطورباشد بار احتياط "برپدركل دنيا لعنت به غيرازخودما" !!!!!!!!!



About the author

parwreshgaah-watan

من انور هاشمی هستم، از سال 1385 به عنوان تهیه کننده ی خبرهای اقتصادی طلوع نیوز کار میکنم.
I am an Afghan Journalist working in TOLO news as a business news producer since 2006.

Subscribe 0
160