دیر رسیدن بهتر از نرسیدن است

Posted on at


این داستان یک حقیقت است


دو تا دوست تصمیم گرقتند برای پولدار شدن به کشور فنلند بروند تا آنجا کار کنند و پولدار شوند بعد از چند ماه که در راه بودند بالاخره رسیدند به کشور فنلند و برای  اینکه با زبان و فرهنگ فنلندی ها آشنا شوند در داخل یک رستورانت به حیث گارسون شروع به کار کردند بعد از دو سال که در داخل رستورانت کار کردند آنها کاملا به زبان و فرهنگ فنلندی ها آشنا شدند، پول هایشان را هم جمع کرده بودند بعد آنها با توافق یکدیگر یک رستورانت شراکتی باز کردند که دو طبقه داشت طبقه پایین رستورانت و طبقه بالا مستاجربود


بعد از باز کردن رستورانت رفتند رستورانت شان را به بیمه بدهند وقتی به بیمه دادند خبر شدند اگر به هر علتی رستورانت شان خراب یا بسوزد شرکت بیمه باید دو برابر قیمت رستورانت به صاحبش بپردازد این دو دوست هم بخاطر بدست آوردن پول بیشتر که دو تا رستورانت باز کنند در یک شب رفتند رستورانت شان را آتش زدند و به خانه هایشان رفتند پولیس آمد دید کلا رستورانت سوخته و زن و شوهر  بیچارۀ که در بالا رستورانت زندگی میکردند از اثر دود خقه شده اند وقتی فردای آن شب پولیس از ان دو در مورد حادثه پرسید که چطور آتشسوزی رخ داده آنها گفتند: ما نمیدانیم و همان موقع بود که فهمیدند آن زن و شوهر بیچاره بخاطر حرص و آذ شان مرده اند و آنها نمیدانستند در بالای رستوانت کسی زندگی میکند چون آن زن و شوهر به خانه شان بعد از دوماه مسافرت برگشته بودند


و دو روز که از این ماجرا گذشت آنها رفتند به شرکت بیمه و در خواست بیمه رستورانت شان را کردند چند دقیقه که گذشت دیدند به عوض پول به دست هایشان دستبند زدند گفتند چی شده چی اتفاقی افتاده آنها فیلمی را آوردند که نشان میداد آنها در حدود یک ماهه پیش بشکه های پطرول را به رستورانت شان برده بودند و نشان میداد چگونه رستورانت شان را آتش زدند آنها از دیدن این فیلم واقعا متعجب شدند چون این فیلم دقیقا از روبروی رستورانت شان از دوربینی که آنطرف خیابان روی درخت توسط شرکت بیمه جا سازی شده بود گرفته شده  و آنها بعد از شش سال حبس به کشور شان دیپورت شدند.



About the author

parisaahmadi

parisa was born in herat city she is interested sport

Subscribe 0
160