سر گذشت زنده گی

Posted on at


                

خانمی بود بنام بی بی نور.شوهرش دوزن داشت خانم اولی خود بی بی نور بود وخانم دوم یک زن نیک وپاک دامن بود که دراثر تولد طفل سوم خود جان به حق سپرد ازاو خانم که وفات یافته بود دوپسر ویک دختر باقی مانده بود.وبی بی نور هم دو پسر ودو دختر داشت پسر کلان بی بی نور حاجی احد نام داشت او یک شخص

پولدار وباغرور بود وپسر دوم بی بی نور حاجی احمد بود که در زادگاه پدری خود زنده گی میکرد ویک زنده گی بی سرسامان داشت ومانند پدر خود او نیز دو زن داشت وتمام میراث پدری بدست او بود به همان صورت هم از میراث پدری نمی دانست که چطور استفاده کند.وبی بی نور خودش یک زن خودخواه بود وتنها به فکر دوپس ودودختر خود بود وهمرای پس خود حاجی احد زنده گی میکرد فامیل حاجی احد به خارج زنده گی میکردند.در همین موقع که آن مادرو بچه در غرور وتکبر تر شده بودن که یک غم بزرگ به سوی آنها امد و آن هم مرگ پدرشان حاجی کریم بود وپس از مرگ پدر مسولیت تمام فامیل  به عده حاجی

احد ماند حاجی احد که حتا خدای خود را دراثر غرور فراموش  کرده بود در اول پس از مرگ پدرش دو برادریتیم خود رااز خانه ارثی پدری بیرون کشیددر حالیکه آن دو برادر وضع اقتصادی خوبی نداشتن اما بازهم آن دو برادر تحمل کردن چون آنها حاجی احد به حیث پدر خود قبول کرده بودند وزنده گی خود به اقتصاد کمی که داشتن پیش می بردند.حاجی احد خزانه دار بود پس از وفات پدر او همرای مادر خود بی بی نور در یک خانه بزرگ تنها ماده بود واو هر 4 ماه به دیدن فامیل خود به خارج میرفت بعد از گذشت 2سال از مرگ پدر حاجی احد مجبور شد که بخاطری فایده خود واینکه بی بی نور دیگه تنها نباشد پس پیش برادری که از خانه بیرون کرده بود رفت وبه بسیار فریب ومکاره گی او برادر اندر خود مجبور کرد که دوباره به خانه او بیاید برای زنده گی کردن واو برادر

که دل صاف داشت باز فریب خورد ودرشبی که فردا می خواستند کوچ کنند به خانه حاجی احد خانماز او برادر راضی نبود که به خانه حاجی احد برند اما او برادر دل صاف خانم خود زد وگفت که اومادر مااست وحاجی احد هم برادر ما است با وجودیکه حاجی احد او را از خانه بیرون کرده بود.واو را به خاطر فریب به خانه خود خواسته بود وآن برادر های خود اندر میشمارد اما آن دوبرادر هیچ کدام فرق بین برادران خود نداشتن خوب بلا خره برادر اندر حاجی احد به خانه از او آمد برای زنده گی  کردن  وبعد از آمدن او برادر به خانه حاجی احد خود حاجی احد به مدت 4ماه به دیدن فامیل خود به خارج رفت این داستان ادامه دارد به بخش دوم 



About the author

parvin-yari

i am parvin yari student of univercity

Subscribe 0
160