دو جوان در یک روز به کام خاک فرو ...

Posted on at


 


 


او عشق را به مفهوم واقعی اش درک کرده بود ، او رنا را به رعنائی و تنازی اش دوست میداشت .


 


رنا که دختر روستائی بود و از قصه عشق و عاشقی سر در نمی آورد روز ها از چشمه نزدیک خانه با دختران همسن و سالش آب می آورد .


 


سالم که عاشق رنا بود تمام وقت را پهره داری می کرد چه زمان رنا برای گرفتن آب می آید پسران قد و نیم قد که متوجه اعمال و حرکات سالم بودند قصه عشق سالم را در کوچه و پس کوچه زبان زد همه کردند برادر جوان رنا ، عمر شخص ظالم و مستبد همین که دانست سالم به رنا چشم دوخته بدون آن که به عمق قضیه فکر کند فوراً به خانه آمد و جویای احوال رنا شد .


 


رنا تازه سوی چشمه رفته بود ،عمر با شنیدن این که رنا به چشمه رفته آتش خشم اش افروخته شد تفنگ چرهی را باخود گرفت و به سوی چشمه روان شد  تا به زندگی سالم و رنا خاتمه دهد .


 


 


در مسیر را عمر با سالم رو برو شد و بیدرنگ بسوی سالم شلیک کرد تمام ساچمه ها به شکم سالم اثابت کرد سالم برای همیش با رنا وداع کرد .


 


عمر از سوی مردم قریه دستگیر و به ولسوالی انتقال گردید رنا که از حادثه خبر شد از ترس برادر فورا به ادویه موش پناه  و همه را به کام خود فروبرد .


 


سرو صدا و همهمه کشته شدن سالم توسط عمر خاموش نشده بود که غوغا وفریاد از منزل عمر شان بلند شد همه بسوی حویلی شتافتند رنا برای همیش با همه وداع نموده و به حق پیوسته بود .



 


دو جوان در یک روز به کام خاک فرو رفتند .


 


عمر بعد از این ماجرا دانست که رنا و سالم تقصیر نداشتند سالم عشق را به مفهوم واقعی درک و رنا را عاشقانه دوست میداشت  عمر نادم و پشیمان از کردار خود بود ، اما پشیمانی سودی ندارد پشت دست گزیدن ثمر نبخشد .


 


 


 


 


 


 


 


 


 



About the author

160