پسری در آرزوی دهقانی

Posted on at


یک طفل که دهقانی را دوست داشت همیشه کوشش اش این بود که بعد از رخصت شدن مکتب به سر مزرعه برود ودر آنجا دهقانان را بنگرد و از آنها چیزهای مفید را یاد بگیرد. ووقتی که بزرگ شود همان کارها را انجام بدهد او از دهقانین همیشه سوالاتی را میکرد که معلوماتش زیاد شود



او میگفت : که من وقتی بزرگ شوم من رشته زراعت را میخوانم.ولی آن پسر خوردسال از همان خوردی به مخالفت پدر و مادرش روبروشد آنها میخواستند که پسرشان داکتر شود.ولی آن پسر از خوردسالی به زراعت علاقه مندی داشت. سالهاگذشت پسر خوردسال بزرگ شد و رشته که علاقه داشت .یعنی همان زراعت را خواند.وبخاطر همین علاقه ای که داشت از فامیلش جدا شد.چون فامیلش مخالف تصمیم او بودند. وآن پسر دیگر اطفال را هم علاقه مند زراعت کرد.چون میگفت دهقان یا زارع است که برای ما مواد غذایی تهیه می کنند . وما باید از دهاقین وزارع تشکری کنیم.چون آنها در هوای گرم زمین را کشت وبرای ما مواد غذایی چون میوه جات,سبزیجات,قلعه جات وغیره را برای ما تهیه میکنند




پس آن پسر خوردسال از خوردسالی تا به جوانی کوشش کرد.وبه آرزوی خود رسید.ویک دهقان یا مزرعه دار خوب شد.ما هم اگر آرزوی داشته باشیم همچون این پسر خوردسال اگر کوشش کنیم به آرزوی خود میرسم.وهیچ آرزوی بدون زحمت بدست نمی آید.درهمه عرصه های زنده گی باید کوشید تا موفق شد


فرخنده عالمیار



About the author

farkhondeh-alemyar

she is Farkhondeh Alemyar .she live in Herat Afghanistan ,she is univercity student in economy , and she is a bloger in Afghancitadel .
she intrested to writing and tv programing.

Subscribe 0
160