رحمت و شفقت مادر

Posted on at



درین مقاله میخواهم که یک داستانی که واقعا مملو از پند و نصیحت است با شما در میان بگذارم.


روزی یکی از اقارب یک شخص پول دار و غنی مریض شد و داکتران به آن شخص گفتند که مریض شما به قلب ضرورت دارد باید برایش یک قلب پیدا کنی، این شخص در جستجوی قلب به مریضش شد، درین حال یک جوان جاهل را دید و برایش گفت که من برایت هرقدر که پول و زیور بخواهی میدهم تو برایم یک قلب پیدا کن، این جوان جاهل وقتی که وعده پول و دارایی را شنید شتابان رفت به خانه و چاقو را برداشت و قلب مادر خود را از قفس سینه اش بیرون کرد و شتابان به طرف آن شخص میدوید که از اثر سرعت زیادش افتید و قلب از دستش افتید و خاک آلود شد، درین هنگام قلب خاک آلود و مادر مهربان به صدا در آمد، و گفت: پسرک من دوست داشتنی من برایت خو کدام ضرر نرسیده و یا افگار خو نشدی، پسر با شنیدن این سخن قلب مادر در خود آب شد و آسمان بالای این پسرک تیره و شد و روز بالایش شب گشت گویا که آسمان بالاش قهر کرده باشد، پسرک به طرف قلب رفت و قلب را از زمین برداشت و قلب را با آب دیده شست و گریان کنان میگفت ای قلب انتقامت را بگیر از من، مرا نبخش چرا که کاری که مه کرده ام قابل بخشش نیست.



پسر خنجر را برداشت و خواست که قلب خود را بیرون آورد و با خود میگفت که این کار من پند باشد به دیگران که هرگز به این اشتباه دست نزنند، درین هنگامیکه پسرک میخواست که قلب خود را پاره کند، قلبی که از مادر بود به صدا در آمد و گفت : ای پسرک من دست بردار تو میخواهی که یک قلب را دو بار پاره کنی.



یعنی قلب مادر قلب پسرک خود را هم قلب خود دانسته و گفت که یک قلب را دو بار پاره مکن.


درین قصه رحمت و شفقت مادر را میبینیم که بی حد زیاد است و مادر مهربان ترین شخص جهان است.


نویسنده: صبغت الله سنتیار.



About the author

farhad-tanha

farhad tanha from Kapisa Afghanistan student in Azadkhan High School 12 class and writer in Filmannex.

Subscribe 0
160