اطفال و خانواده

Posted on at


یکی ازبلاهای تقریباً همة جوامع بشری مسئله دروغ و دروغگویی است که باعث میشود اصول  اخلاقی در جامعه بی ارزش شود. مسلَم است که این عمل در کودکان ذاتی نیست  زیرا کودک ذاتاً پاک و صادق بدنیا می آید. شاید شنیده باشید که میگویند حرف راست راباید از کودک شنید، ولی بعدها در اثرسوء تربیت و فشار محیط و بدآموزیها کودک دروغگویی را می آموزد و زمینه برای آلودگی های او فراهم می شود. این عمل از این لحاظ محکوم و ناپسند است که ممکن است در روابط بین افراد اختلال ایجاد کند.همان طوری که می دانیم زندگی در اجتماع فقط براساس نوعی رابطه استوار است که حاکی از ارتباط نسبی دوجانبه است. بنابراین این اعتماد ضروری، به علت پیش آمد مطلبی یا حرکتی یا رفتاری که دروغ آمیز و نادرست جلوه کند، در مخاطره می افتد. ازطرف دیگر دروغ که سبب این همه مجادله و کشمکش می گردد، به منظور پیداکردن ریشه های آن باید همطراز سایر بلاها و مفاسد اجتماعی تجزیه و تحلیل در نظرگرفته شود تا اگر نتوان به اصلاح آن پرداخت لااقل پیش بینی های لازم برای جلوگیری از شیوع و اشاعه آن معمول گردد. دروغگویی در کودکان ممکن است براثر تقلید از والدین یا دیگران صورت گیرد. بنابراین والدین باید مراقب دروغ های به اصطلاح مصلت آمیز خود در خانه باشند، چون کودک اولین درس هایش را از والدینش می آموزد، برای مثال، زمانیکه پدرازطفل خود می خواهد که از طریق تلیفون به شخص مقابل بگوید که او در منزل نیست در حالی که اوحاضر در منزل میباشد. به این قسم اولین درسهای دروغگویی وپشت هم اندازی را به کودک خود یاد میدهد.


دروغگویی ممکن است ارادی یا غیر ارادی و ناخودآگاه به منظورمعینی باشد، مثل بیان مطالب و قصه های ساختگی برای جلب محبت، تحسین، ترساندن دیگران. مثلاً پدرم صاحب قدرت وپولداری است. دروغگویی تغیراتی را دربدن بوجود می آورد ازجمله تعداد ضربان قلب و تنفس افزایش میابد، چشم ها تغیر یافته و حالت مخصوصی به خود می گیرد. هدف ازدروغگویی ممکن است برای انتقام جویی و آزارشخص باشد. مثلاً کودک شیشه ای را می شکند وآنرا به خواهرش نسبت میدهد. عده ای نیز هدف معینی از دروغگویی ندارند بلکه براثرعادت و تربیت غلط دروغ می گویند.


براین اساس اگرکودکی دروغ و دروغگوی را تجربه کند این عمل به صورت یادگیری وعادت در او تثبیت میگردد و از اوشخصیتی میسازد که درآینده وی را به بزهکاری سوق میدهد. بنابراین والدین نباید در حضور کودک دروغ بگویند و حتی در صورت اجبار باید سعی کنند کودک را به حقیقت امر آگاه سازند. وهمچنان بهتراست که والدین به کودکان بفهمانند که خود آنان هم وقتی به سن کنونی فرزندان خود بوده اند اغلب خطاهای نظیر آنچه که از آنها سرزده مرتکب شده اند که با ارائه ی راههای صحیح از طرف بزرگان خانواده اصلاح شده اند و به آنان یاد داده می شود که از اظهار خطا و تقصیر نترسند و عملاً ثابت کنند که خطا و اشتباه گناهش از دروغگویی کمتراست. علت و انگیزه ی که سبب شد تا این تحقیق را انجام دهم این است که  اکثریت خانواده ها از دروغگویی اطفال خود رنج می برند. آنها ازخود نمی پرسند که علت دروغگویی اطفالشان چیست و چگونه باید آن را درمان کرد و به دروغگویی آنها خاتمه داد. بناءً این خود نیزیک مشکل است که والدین به آن آگاهی ندارند. پس برای کاهش دادن به عمل دروغگویی لازم است تاعلل وعوامل دروغگویی راجستجو و به راهکارهای در زمینه دسترسی پیدا کرد تا به عنوان پیشنهاد در اختیار خانواده ها قرار گیرد



160