فرزانه یا دیوانه

Posted on at


 


گاهی فرزانه بودن آدم ها را به دیوانگی نزدیک می سازد ، او تنها نامش فرزانه نه بل خودش نیز فرزانه بود ، اما سیلی روزگار چنان ظالمانه بصورت اش نواخت که فرزانه گی را از او ربود


 


 


 


او ایام مکتب را به درجه اعلی سپری و شامل یکی از دانشکده های دانشگاه کابل گردید حس انسانی و فرزانه گی ، فرزانه را وادار نموده بود تا در پهلوی ادامه تحصیل خانواده را نیز امرار معیشت نماید 


فرزانه از مرحله نوجوانی توجه به خواهران و بردران کوچکتر از خود می نمود  وی آرزو داشت هر کدام آنان را به جا و منزلت خاصی برساند  


او مشکلات فراوان را در خانه پدر سپری کرد به امید اینکه با رفتن به خانه شوهر مشکلات اش خاتمه خواهد یافت همیشه در خیالات اش زندگی رویایی را تجسم می کرد غافل از آنکه بداند " از بد بتر اش توبه "  


هنوز دانشگاه را به پایه اکمال نرسانیده بود که هیولای بدبختی بسویش شتافت پسری به اسم ببرک گاه و ناگاه او را تعقیب می کرد پا فشاری و دل نوازی ببرک سبب شد تا دلی سخت فرزانه را به سان موم نرم سازد


مرحله خواستگاری آغاز شد هر دو جوان با هم نامزد شدند دیری نگذشته بود که شک و بد گمانی های ببرک آغاز شد خانواده فرزانه که هنوز به پول او نیز داشت در اولین قدم از پول محروم گردیدند یک ماه بعد مانع ادامه وظیفه اش شد فرزانه ادامه زندگی را وجیبه خود میدانست و پیشنهادات ببرک تن میداد هر روز تقاضا و خواستهای ببرک بیشتر بر پیش می شد  


سر انجام تقاضا نامشروع دوره نامزدی آغاز گردید فرزانه بی حوصله شد و مشکل را با مادر شوهر در میان گذاشت خانواده نامزد برای پیش گیری از مشکلات بیشتر محفل عروسی را گذار نمودند بعد از عروسی فرزانه اجازه رفتن به خانه پدر را نداشت


 


ببرک گاه  و بیگاه  ، بی خود و بی اختیار " نشه فرزانه را مورد لت و کوب قرار میداد و از فرزانه میخواست تا در مورد اشتباهات گذشته اش به او حکایت کند 


فرزانه که هیچ اشتباه در دوره نوجوانی انجام نداده بود پیهم سوگند یاد می کرد که جز پیشنهاد ازدواج ببرک کدام اشتباه دیگری انجام نداده است ببرک با شنیدن این جمله بیشتر خشمگین می شد و فرزانه را مورد لت و کوب قرار میداد  


آخرین شب ببرک بی رحمانه فرزانه را مورد ضرب و شتم قرار داده بود فرزانه مجبور شد  بعد از آذان صبح خانه شوهر را  ترک و به خانه پدر پناه ببرد بعد از اینکه ببرک از ترک کردن فرزانه آگاه شد او را به جرم فرار از منزل و زن ناشایسته طلاق نمود  


او دیگر فرزانه قبلی نیست کاملا یک دیوانه است گاه و بیگاه بی اختیار می گرید و میخندد و به زندگی لعنت می فرستد او دیگر فرزانه نه بل دیوانه است 


 



About the author

160